يکشنبه ۹ ارديبهشت
|
|
تمام شعر های من احساسی ودل افسردگی سروده شده
|
|
|
|
|
بی سبب نیست ازوقتی تو آمدی ،
واژه ها تلخند
|
|
|
|
|
....مصدر هستی....
از دام می فروشان ساقی حذر نباشد
جامی که می تراود جام هنر نباشد
در خمام مستی
|
|
|
|
|
آینه کدر شد
آنقدر که ندیدنت را آه کشید
|
|
|
|
|
دیدی دلا که قسمت ما ، یار با وفا، نشد
|
|
|
|
|
برای رفع دلتنگی کمی مهر بغل لطفن
به تنهایی گرفتارم بگو یک راه حل لطفن
|
|
|
|
|
من از این سایه های روی این دیوار بیزارم
من از بوییدن یاس و گلی تب دار بیزارم
|
|
|
|
|
زده زیبا رخِ تو ، نقش بر این قاب وجودم
آن وجودی که ز جودت ، همه ی بود و نبودم
|
|
|
|
|
حیف چشمان قشنگت ، جنگ را دید
این همه بی عدلی و کفر جهان را دید
قلب تو گنجایش زخم های کاری را ندارد
|
|
|
|
|
دریای غمت ساحل آرام ندارد
طوفانزده ی عشق سرانجام ندارد
چون زورق سرگشتهٔ امواج حوادث
حیرانم و
|
|
|
|
|
از ساز تو اعجاز نشستهست به جان
|
|
|
|
|
خانه ات آباد نخواستیم خانه آباد کردنت
|
|
|
|
|
برای مُردن در انتظارم اَجل کجایی...
|
|
|
|
|
کرد شادی را به اعماق دلم تبعید و رفت
|
|
|
|
|
تا آمدم، ز مرز وجودم گذر کنم
چشمان آشنای نگاری، مرا ربود
بندِ قرارِ حال مرا از خودم گرفت
گردِ غم
|
|
|
|
|
آن کس که اتکای به مردم نمیکند
خود را میان موج بلا گم نمیکند
|
|
|
|
|
دل مبادا خسته و سر در گریبانش کنی
درد دل با اهل دل بنشین که درمانی کنی
با دل افتاده از عشق و محبت
|
|
|
|
|
بازار من این سرای نازک دل من
با زار مزن ورای نازک دل من
بیزار تو گر ز دار دنیا بشدی
یک ناز بخر بر
|
|
|
|
|
به تو فکر می کنم
به تو و همه ی حرف هایِ ساده یِ سخت؛
|
|
|
|
|
چه تصویری میبینم عشقم از تو
یه تصویری که هیچ در باورم نیس
|
|
|
|
|
نمی افتد ز دست هامان سنگ
رمی شیطان هنوز پابرجاست
|
|
|
|
|
تا کی دلم با حسرتت در جنگ باشد
|
|
|
|
|
آب در کوزه و ما گرد جهان می گشتیم
یار در خانه ی دل کرده شهیدم ای عشق
|
|
|
|
|
پاییز منم!
مهر درونم جاری ست...
|
|
|
|
|
ای که در جان شده ای دلبر. چون ماه بیا
هر زمان شد دل تو چون غم جانکاه بیا
|
|
|
|
|
....توپ افطار.....
مادرم
مگر اذان شده است
گویا ماه رمضان شده است
بابا که صبحانه سیری خورد
مگ
|
|
|
|
|
عصرهای جمعه دلچسب است اگر
با تو یک دم چای و عصرانه خورم
چای قند پهلو هم نمیخواهم اگر
|
|
|
|
|
ابوالقاسم کریمی
ورامین
19/مهر/1399
|
|
|
|
|
بارها گفته ام و بار دگر می گویم
من تو را از دل و جان در همه جا می جویم
|
|
|
|
|
ترازوی غمت افتاده روی شانه های من
|
|
|
|
|
ارابه میتازد در نور
از برکه هنوز می آید ،
صدای غورغور
|
|
|
|
|
پرسید چرا میروی اما تنها
گفتمش یارم تو نبینی
او همه جا هست
سایه به سایه
پرسید چرا دست میسایی و
|
|
|
|
|
ای که از کوچهٔ معشوقهٔ ما میگذری
|
|
|
|
|
دلیلِ راهِ نپیموده ، ساربان باشد ..
|
|
|
|
|
دل تنگی در غربت دلیلی بر گفتن این شعر شدشد
|
|
|
|
|
«*«دراسمان شب ما دو ستاره»*»
|
|
|
|
|
در سحرگاهِ یک شب خاموش
عشق از میان ما پر زد
دیو بیقرار یأس و نومیدی
آمد از راه و حلقه بر در زد
|
|
|
|
|
با تو روشن می شود کاشانه ی ویرانه ام
|
|
|
|
|
من مثل یک بنای قدیمی رو به مرگ...
|
|
|
|
|
جای و نشانش را بگو دارم هوای جستجو!!
|
|
|
|
|
توکودکی که دلت هی بهانه میگیرد
|
|
|
|
|
چه بی تو پس زده برگی در این خیابانم
|
|
|
|
|
بند بند گیسوانت تار گیتار من است
طنین خوش صدایت نت های موسیقی است
چشمانت جام شراب ارغوانی
عطر
|
|
|
|
|
خوابم نمیگیرد،
عروسکهایم،
هیچ لالایی بلد نیستند...
رها_فلاحی
|
|
|
|
|
نه از هر کس بر آید این چنینی
که از حرفش بسازد بهترینی
|
|
|
|
|
شاعران
حتی وقتی که می میرند
موریانه ها را هم
عاشق می کنند
|
|
|
|
|
صدای عرعر بد را شکار خر بزند
|
|
|
|
|
چقده خوبه کنارت درس عشقو دوره کردن
همه عاشقای دنیا منو انگار دوره کردن...
وقت هُشیاری ومستی به عب
|
|
|
|
|
خدایا پول پیرایش ندارم
سرِ اصلاح و آرایش ندارم
سر زلفم چو موهای بز نر
شِپِشدان است و جز خارش ندار
|
|
|
|
|
همه زور و اموال و کاخ بلند
دز آخر نباشد تو را سودمند
|
|
|
|
|
قشنگترین رهائی...
نابترین غنودن در آغوشِ مِهر
|
|
|
|
|
و اینک
ابرها
غمِ
دیوارهای بلندِ نشیندن صدای قلبم را
با شدت می بارند...
|
|
|
|
|
به غایت زندگی
تورا را دوست می دارم
همچون کویری که می ستاید باران را
|
|
|
|
|
اینجا بی تو نَفَس دردناک است
قلبم حزنی به همراه دارد
|
|
|
|
|
گفتی نیست" ولی هست! ،دلی زندانی
.
.
شانه هایم
خسته
و دلم
کهکشانی حسرت!
و یقینم این است:
ب
|
|
|
|
|
مادر! گُلِ سرسبدِ آفرینش، پدر ستون سترگِ هَستی."م.ق"
|
|
|
|
|
آنکه در جریانی فرو می غلطدد و غرق می شود لاجرم میمیرد،چه در دریا،چه در بخل و حسد،....
|
|
|
|
|
دوستی حقیقی را "خِرَد" در عرصه ی باور و در ملکِ دل راهبری میکند و ادای دوستی را "عقل" موجِد میگردد
|
|
|
|
|
مرا زپا نیافکنده زخم و ضربِ زمان
|
|
|
مجموع ۱۲۳۷۲۵ پست فعال در ۱۵۴۷ صفحه |