به فرط زوزه بیفتد بجای عوعوی خود
اگر به گلهٔ سگ خشم شیر نر بزند
جنازه می شود از پنجه های سخت پلنگ
به دشت ساکن کفتار اگر که شر بزند
دریده می شود آشوب قلدران چمن
شغال ظلمت شب را اگر سحر بزند
اگر به چوب نخوابد طویله های خران
صدای عرعر بد را شکار خر بزند
درون جنگل وحشت میان هر چه وحوش
به بی گناه فقط گرگ بی پدر بزند
شکوه ببر کجا وُ شغال عربده کش
که این به هر چه رسد آن به یک نفر بزند
ندیده است کسی عنکبوت قاتل را
به تور خود که حریف سر و قدر بزند
شبیه سوسک بتازد درون چاله وُ چاه
اگر به شاخک آن کودکی تشر بزند
هراسِ کُنده نگیرد نگاه ریشه شناس
اگر به ریشهٔ پوسیده ها تبر بزند
ندیده هیچ حرامی به دردِ وقت عذاب
که تیر قهر خودش را خدا هدر بزند
و آه کوچک مظلوم شعله ور بشود
درون خانهٔ ظالم اگر که سر بزند
خدا نیاورد آن روز را که عشق و جنون
به خاک و خون بکشد یا که بر خطر بزند
بجای کاخ به صحرا رود یهودِ ستم
که هر چه نیل و فرات است را کپر بزند
سپید می شود این انتهای ظلمانی
و صبح روی پلیدان شب مقر بزند
از نظر فنی زیباست 👏🌺🌺
از نظر روایت شاید بشود از هنرمند انتظار داشت ورای سلایق حکومتش هم نگاهی داشته باشد