چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت
|
|
ای آنکه دل دادی و گفتی دل ؛ دروغ است!
این یعنی: این لیلی و این محمل؛ دروغ است
بگذار صحرا همچنان
|
|
|
|
|
در هوای سرد این دوران ریشه های سرو خشکیدند..
|
|
|
|
|
چون سوار مانده در راهی که اسبش مرده است
|
|
|
|
|
پَیغُمبِرِ هِم بِواتَ وَ روزِ غَدیر _آرو صُبِتِ مُن و هُجائون علی یَ
|
|
|
|
|
هر کس که مسلمان شده مهمان غدیر است
چون احمد مختار مسلمان غدیر است
|
|
|
|
|
بزن راحت برو، هر جا و هر سمتی میام
بزن راحت برو، هر وقت دلت خواستش بیا
بزن راحت برو، من میمونم
|
|
|
|
|
آنا جانم ! فاطیما ! ...
من خستوی_ بی توماندنم...
|
|
|
|
|
باز دیوانه شدم در ره عشق توام تاکی آخر دل گرفتار عشق توام
|
|
|
|
|
دلم گرفته و دارم به سر هوای دلت
ببین؛چگونه دلم می زند برای دلت
به غیر اینکه بریزم نمک؛ نمی دانم
|
|
|
|
|
چرا ؟!
چرا حالم خوب نمی شود
دکتر نسخه اش آفتابی نبود
یا قرص ها نسبت مستقیم
با گریه های ته نشین
|
|
|
|
|
حالا که این جان ، بهای دیدارست
پس این جان من ، بعنوان بها
|
|
|
|
|
ساده اِنگارانه فکرِ دیدنِ یارم هنوز!
|
|
|
|
|
ساعتم وقتِ پگاه و آسمان اشغال شب
|
|
|
|
|
یک بار فقط دل تو به آیینه سپردی
|
|
|
|
|
خفتی خود و خواب از من دیوانه گرفتی
|
|
|
|
|
لای هر برگِ کتابم یه گل از تو مونده
خاطره های نرفتت عطرشو پیچونده
|
|
|
|
|
مکتب ادبی نورگرایی
شعر پیشرو
شعر سروش
|
|
|
|
|
دردبیماری عشقت هیچ درمانی ندارد
دردمند عشق تو دیگر به تن جانی ندارد
|
|
|
|
|
به انتظار غزل ،ساز من نشسته چه حیف
که از سکوت قلم ها ترانه می خواهم
|
|
|
|
|
از بغل شکاف خورده دیوار ببین
آیا چشم درست می دید؟
|
|
|
|
|
گفت در عید غدیر خم رسول
دین تان کامل شود بر این اصول
|
|
|
|
|
خاطرت، خانهٔ عنکبوت رؤیا شده است
خواهشت را، هوسی تازه مهیّا شده است
در خم و پیچِ رهی گم شده در درّ
|
|
|
|
|
نشود فاش آن لحظه اول
تکرار نشود آن شروع دیدار
آن فرصت ناب
آن لحظه که گفتی که نرو
آن لحظه که گفت
|
|
|
|
|
با کدامین چشم می شود
به انتظار دیدن روی ماه تو شد
|
|
|
|
|
زِ زبان سر نزند شرحِ پریشانی من
|
|
|
|
|
آشوبم و آرام جان نیمه جانم باش...
|
|
|
|
|
چه می شود که برای کس آشنایی نیست
|
|
|
|
|
روزی به پیش آینه سنگم زدند خاطرهها
نیش و کنایه تیر و تفنگم زدند خاطرهها
|
|
|
|
|
زمانی بی غم وبی غصه بودم
دل بی غصه رازتن ربودم
|
|
|
|
|
شد از دستم همه عمر و جوانی/همه عالم به زجرم در تبانی
|
|
|
|
|
شِش رباعی از مهدی ملکی الف همراه با عنوان
|
|
|
|
|
هـرکـسـی را طبـق مـعـیارش بـسنـج
زیـر بـنـایی را ؛ ز مــعـمـارش بـسنـج
موش را در فاضـلاب است ؛ ج
|
|
|
|
|
دوستان پیغام دادند نیست کارم شاعری
ظلم بیحدیستکهدرحق مجنون میکنند
|
|
|
|
|
تو هم در باغ رویاهای زیبا می روی گاهی ؟
مرا با خود به رویاها و خوابت می بری گاهی ؟
شکستم من حصارت
|
|
|
|
|
آرزو دارم ببوسم ساقی میخانه را
|
|
|
|
|
ندارد قصد زندان بردنم را چون زلیخا پس.......
|
|
|
|
|
فریب خنده ی من را چگونه می خوردید
|
|
|
|
|
✍️ترانه
م.مدهوش❤️🔥
🎧دکلمه:بانو هستی احمدی🤞
|
|
|
|
|
شعر لیلة المبیت به زبان کودکانه ...
|
|
|
|
|
تقویمِ عمرم پُر شد از پاییز،بی تو
من خسته ام از هرکس و هر چیز،بی تو
|
|
|
|
|
گلیم بخت تو را بافتند کوتاه
مکن سیاوش پاگنده این قدر آه
|
|
|
|
|
زبان عاشقم وابسته نام تو خواهدبود
لبانم تشنه هر نشئه جام تو خواهد بود
|
|
|
|
|
بفرمائید ساندویچِ احساس
با کمی کاهو
|
|
|
|
|
شاعری کردن فقط تکرار عصیان است و بس
|
|
|
|
|
کسی حال خیابان های خالی را نمی فهمد
|
|
|
|
|
ساده بودم که مرا در دل شب دار زدند
|
|
|
|
|
این وطن برای ما
فقط یکخوبی داشت
می توانستیم هر شب
غمگنانه ترین شعرهای جهان را
بسراییم
|
|
|
|
|
در تنگنای ناگزیر کوچههای شهر ما
برپا شده آشوبی از فریادهای بی صدا
|
|
|
|
|
بشکسته دل ار سرّ دلش فاش شود
بداختر و امّاره ی اوباش شود
یک آمر و عمّار نمک پاش بَرَش
عمّاره بَرا
|
|
|
|
|
خونش بند نمی آید
گلوله در چیزی عمیق تر از زندگی
فرو رفته است...
در شعرهایش
|
|
|
|
|
آه از این بخلی که؛
می کند ابرِ چموش
|
|
|
|
|
عرفانی علمی فلسفی
به امرش عالمی آتش فشان کرد
که ما را وارد این کهکشان کرد
تب عشقش مرا خوار
|
|
|
|
|
رفتی ولی یک شاعری مانده قلم در دست
|
|
|
|
|
ایستادهام
چهره به چهرهی ماه
...
|
|
|
|
|
توعشقی ماندگاری تا قیامت
دلم باعاشقی ثبت است نامت
مثال مرغکی در باغ احساس
دل دریایی ام گشته کنا
|
|
|
|
|
زیباترین نشانهی عدل خدا علی
اینهی زلال حقیقت نما علی
در ساحل وصال تو آرام میشوم
ای ناخدای کشت
|
|
|
|
|
چه دارم از تو
جز رویایی که در خاکستر لحظه ها جا مانده
من در میان اتاق های سوخته ی زمان
به دنبال
|
|
|
مجموع ۱۲۳۹۲۰ پست فعال در ۱۵۴۹ صفحه |