محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
جمعه 25 خرداد 1403
8 ذو الحجة 1445
Friday 14 Jun 2024
مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..
جمعه ۲۵ خرداد
ساغر وساقي و میخانه ومست//
از حضور قدم و پای تو است
1.منحنی لبخند تو
سهمی صعودی عشق
به سوی مثبت بی نهایت
از عمر بماند نه دمی نه شرری
این نکته نگیری تو نیابی ثمری
وقتی که پای خیال پلنگم شکست
دنیا به تماشای رسواییم نشست
کسی که آفتاب را بشناسد....
در سرخی دلگیر غروب
درسوک عشقی منکوب دیدگان مغموم بینو
بشنو که دلم امشب آواز تو میخواند
از کیف نگاه او مستانه و مخمورم
من وامق او بودم او بهر من عذرا بود
'' خاک بر سر این مرده کنید زود ،تسلا بخشید
پلکانی شده نرخ کفن شهر عزا ''
عیسی نصراللهی94/1
مارا، حکایتِ شب ها، چنین بُوَد..............
اه بانو زیر چادر دست پنهان کرده بود
عشق را در لای پلک مست پنهان کرده بود
تاکه نامحرم نبیند او چه د
هر کس که تورا خواست بکس کار ندارد
عاشق بتو شد میل دگر یار ندارد
شده از دست خودت پر بکشی گریه کنی
قفسی غصه به بستر بکشی گریه کنی
به بدرقه ایستادم/ چمدانی در دست تو بود ...
آمدنت را
به چه تعبیر کنم
ای که روحت جاریست
در تمامی
فصل
فصل
فصل های دلم
درمزرعه ی عشقم خورشید طلوع کرده
زندگی برای برخی زندگی نیست سختی است.
ما نباید جزو آن بر
زخم زد سنگی به سنگستان من
آتشی پر ریخت در دامان من
نمی خواهم تو را تمرین کنم
در علفزاری خری دید گرگ پیر
چرا ندیده چنین چشمهای گریان را
آن شب چه زیبا بود گفتی دوستت دارم
تصمیم کبری بود گفتی دوستت دارم
ایمان بیاور
انسانها
به حرمتی بوسه نمیزنند
به شهوتی زخمی میکنند
گفته بودک که فراموش کنم یاد تو را
با زبان گفتم و دل گفت مگر خواهم کرد؟؟
دلبرمازحالمنآگاهنیست
بیوفاباقلبمنهمراهنیست
بیا که رنگ زمستان گرفته موی من
خزان نشانه گرفته کمان به سوی من
گسل خوردم زین عصیان بی فرجام و سرد تو...
1- ای سین هشتم ای همه ی سین ها فدات/
لبخند توست لحظه ی تحویل سال من /
*** تقدیم به یه نفر...
خداحافظ همه کسم دارم میرم
مرا بکوی خودت راه ده که از مریدانم
بغیر کوی تو هر جا دگر چو زندانم
فریاد سکوت, [25.12.15 09:16]
نیما آسمند Asmand, [25.12.15 09:11]
به نام که اوست
کنون که در حصار
سفر به سمت سحر کن که کوچه بیدار است
سپیده منتظر است و افق پدیدار است
به یمن این همه فرصت٬ شکفته چو
اعتمادی نیست بگشایی در هر خانه را
شعری زیبا از استاد شریعتمداری بروجردی
یک ایده قدیمی که بال و پر گرفت و خدمت شما ارسال شد.
داشــــــتم زندگی ام را مــــی بافـــتم....!
تو در بیان واقعیت ها
آزرده می سازی
این کاهنان وحشت د
آفتاب سرد وبی رمــــــق
درافــقی دور،درفـــلق
به شــــــطی ازخـــون..............................
به خواب دیدم که بر فرشِ سلیمانم
بیاتامهربونیموندهباقی
میادازکوچههاعطراقاقی
از تمام شب های بی رمق
از منجلاب های پر هیاهو
می گذرم
تا
ضروری ترین
واژه ی بیداری را
بر پیشانی
پیش نگاهت شاعری کردن چقدر سخته
هر شاعری چشماتو دیده خیلی خوشبخته
قلبی به جنس آینه داری قشنگ پیدا
بی تو آلوزه مه جورم هه ر منی یارَ مَکم
شیویامه ده س پتی ، دیو و پری تارَ مَکم
و تو در تنهایی خویش/ آنقدر بی همتایی/که چراغ دل تنهای منی
ادوار زمان را سر پرگار خوش است
ادبار جهان به سهل انگار خوش است
بی پرده نوشتیم که تحریم شدیم ......
دل به زندان غمت شاد آمد
در غمت کوه به فریاد آمد
بهر شیرین سخنی تیشه زدم
در طرب یوسف و فرهاد آمد
هرگز آن معشوق نیست اندر خورت
که برآرد از وجود تو دمار
بعضی وقتا یه نفر باهات یه کاری میکنه که از همه بدت میاد از عشق خسته میشی و....این ترانه رو بخونید لط
این ترک خورده دل من نذر بارون نگاهت....
'
خیال تلخم تخت بود
که
آمدی...آیدا
با همان آرزوهای دیروزی
( رفتن به سفر و عشق به خویشتن
سنگی به شیشه خورد شیشه همانجا شکست
هردم دلم زطعنه هر آشنا شکست
مستم کن،دو پیاله،پی درپی
وشراب ناب چشمت
حصاردرحصار
بال سفری می خواهم
پریدن را
من
مال باخته ای
که از او
قلب ات...
حقیقت دارد این خوشبختی ...
سالهااستکهمنمنتظرم
وبدنبالکسیمیگردم
در بغل می گیرم امشب ساز را
آشکارا می کند دل راز را
دارم میسوزمو
ولی هنوز سردی
با این که طوفانی شده حالم
با این که میبینی رو به مرگم
داری میری پیشم نمیمونی
مثل درختی خالی از بر
گر که من عاقل شوم٬دنیا دگرگون می شود....
جز حسین با دیگران بیگانه ام...
و در این واپسین لحظات
واژه ها بی معنی می نمایند..
بازی تغافل
زندگی ..هیچستانی دلربا
هیچکس هیچکس
همه جا هستی و در حال تماشای منی
در بزنگاه به مچ گیری و افشای منی
باران محبت
آن زمان که خداوند/
قالب آدم را به گل سرشت/
مجموع ۱۲۴۷۳۱ پست فعال در ۱۵۶۰ صفحه
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک