من روی تخت خواب
تخت خواب کنار پنجره
پنجره رو به خیابان
و چشم هایی که زُل زده است
با خود می گویم :
شاید از این حوالی عبور کنی
آخر که میدانم نمی آیی
اما انتظار آنقدر لذت بخش است،
هی میکشمش
و باز چشم از پنجره بر میدارم
می خوابم روی تخت خواب
تخت خواب کنار تنهایی
تنهایی درون من
و من از پُر از غلغله و آشوب
هر چه می خواهم فراموشت کنم
بیاد می آورم!
که تویی ست در من
و منی ست در تو
و هزاران آغوش دست نخورده ،
هنوز بینمان رد و بدل نشده است
هر کار می کنم
و چشم می دوزم به تو
تو چشم می دوزی به دیگری
و دیگری چشم به بعدی
چرخه زندگی ست عزیز
تو هم یک روز میرسی همین جایی که من نشسته ام
دست میزنی زیر چانه ات
با خود هی تکرار می کنی :
من برای تو
تو برای من
هر دو برای عشق
عشق برای نابودی
و نابودی ختم زندگی ...
" سجاد ربانی "
- سلام دوستان عزیزم ، دوباره برگشتیم به طراحی فقط ممنون میشم جملات کوتاه یا اشعار تک بیتی یا دو بیتی خودتونو برام بفرستید میخوام طراحی از اشعار انجام بدم . باتشکر
بسیار زیباست
با دوستان موافقم