شنبه ۲۲ دی
اشعار دفتر شعرِ بي پنجره شاعر فروزان شهبازي
|
|
بی تو آلوزه مه جورم هه ر منی یارَ مَکم
شیویامه ده س پتی ، دیو و پری تارَ مَکم
|
|
|
|
|
امشب نگاه خیس من تنهای تنهاست
ساعت شمار خواب من درخواب یلداست
|
|
|
|
|
***بغضم سرطانی شده اعجاز کن امروز...***
|
|
|
|
|
آب را گل بکنید!!!!
همه جرمش با من...
|
|
|
|
|
باز کن این حنجره را باز کن
از دل بی پنجره آغاز کن
|
|
|
|
|
از بس که شکر می چکد از کنج لبانت
بازار غزل بسته وآغوش تو باز است
|
|
|
|
|
میخوام از بهار لبهات ،بچینم بغل بغل گل
تا در خونه ی عشقت ،بکشم رو درّه ها پل
|
|
|
|
|
می دَوم پشت سرم خواب برآشفته ی باد
عرقی رانده به پیشانی نافرمانم
|
|
|
|
|
خواستی " دو دسماله " بگریم برای تمام تمام شدن هایم ...
|
|
|
|
|
هرجا که تو باشی باران بی بهانه می ریزد
روی تن پوش سبز و سرخ گونه ام!
گوش کن صدایت دم به دم صدا
|
|
|
|
|
......
نباشی ، هر چه بادا باد ..!
|
|
|
|
|
بس سنگ غمت بر دل دیوانه زدم ، کاش
یک روز بمیرد دل دیوانه
|
|
|
|
|
برای بارانی ترین ....
گسل بغض تو پنهان شده در حنجره ام
قلعه ای ریخته ست در بم ویران شده ام
|
|
|
|
|
مرا مرور کن برای ...مین بار
خرده نگیر
حساب روزهای دیر آمدنت از دستم رفته است.
|
|
|
|
|
بداهه.....بازکن این موی پریشان ببین
لای سر انگشت تو زندانی ام
|
|
|
|
|
من لال توام حنجره آواز ندارد
پروانه ی تو قدرت پرواز ندا
|
|
|
|
|
امشب شبیه شاعران با واژه غوغا میکنم
دل را به شوق دیدنت �
|
|
|
|
|
امشب دچار مرگ آنی می شوم باز
لبریز تردیدی زبانی می شوم باز
|
|
|
|
|
سر فصل غزل های غریبم شده پاییز
مفتون توام ،مست تو ای بوی دلاویز
|
|
|
|
|
نبودنت چه کرده با تمام خوابهای من /که بی نشانه گم شدم در این خرابه های تن
|
|
|
|
|
بیهوده من امشب لب این پنجره ام
برای باران ...
|
|
|
|
|
امشب نفس از دوریت از حوصله افتاد
درساحت بیجان تنم غلغله افتاد
|
|
|
|
|
شب است و خیسم از این گریه های تند و یکریز نگاهت
تلاطم در نفس های بریده
در تبسم های تلخ گاه گاه
|
|
|
|
|
بیا فرمول بازی را به سود من بهم ریزیم
تو امشب لیلی من باش و من مجنون لرزانی
|
|
|
|
|
اندوه سنگین صدایم
قد می کشد
زیر ذره بین صاعقه ات ای نگاه!
باران شو بر تمام رنجهای من ببا
|
|
|
|
|
امروز که از بودن خود بیخبرم
انگارکه غم شکسته پای سفرم
با وسعتی از ...
|
|
|
|
|
تقدیم به استاد حاج فکری احمدی زاده عزیز وارزشمند
آیه آیه غزل از کنج لبت می چینم
به امیدی
|
|
|
|
|
چون خاطره ها عادت ماندن دارم
اندازه ی کابوس تو دشمن دارم
|
|
|
|
|
تو با لبخند زیبایت مرا دیوانه ات کردی
بیا دستی بکش امشب به گیسویم همین حالا
|
|
|
|
|
رها نكن صداي مه گرفته در گلوي من
صدا بزن مرا تو بي بهانه
|
|
|
|
|
رها نمی شوم
نذر می کنم تمام دل سروده های عاشقانه را
برای دیدنت !!!...
|
|
|
|
|
من شرابی با لبت خو کرده ام
دست زخم تیشه را رو کرده ام
|
|
|
|
|
تو این تپ تپ تپش های مرا شاید نمی بینی
پر از تب واژه ام امشب از این جانم چه میخواهی
|
|
|
|
|
ای تاول پر حوصله سرباز نکردی
رسوایی من،فاش من،آغاز نکردی
|
|
|
|
|
برای دل بریدن از تو بی بهانه ام بیا حساب من جداست از حساب شانه ام بیا بیا که تاب خورده این
|
|
|
|
|
بیهوده به اندوه صدایم مسپار دستم به تو بسته است به پایم مسپار روحم پر تب در
|
|
|