" تمام دردسرهایم را در سردرد هایی که تو هدیه کردی به فراموشی سپردم "
چون تاول پر حوصله سرباز کن امروز
رسوایی من فاش من آغاز کن امروز
هم قصه ی نیلوفر وحشی شده حسّم
بغضم سرطانی شده ، اعجاز کن امروز
تندیس عبورت همه شب می کشد این دوش
سنگین شده ام چاره ی پرواز کن امروز
وامانده ام آن سوی سرت پشت نگاهت
پژواک من خسته برانداز کن امروز
هم بستر شب های غزل !واهمه دارم
آهنگ همآغوشی من ساز کن امروز
آلوده ی چشمت شده ام کور تر از کور
ای یوسف من عاشقی آغاز کن امروز...
***
پ:::ن
به نام من به کام تو
تلخ ترین دروغی که شنیدم ، تو بودی ...
نامم گم شد و کامم تلخ !!!!
***
کمی به خودت بیا
شاید شانه ام را که تکاندی
از تنم
قلبم ریخت ...
آخرین باری که از شانه ام گرد و غبار تکاندی
تا مدت هاااااااااااا
جای دست غبار گرفته ات را، روی چادرم بوسه میزدم
نفهمیدم که خواستی با آن غباااااار روبی
مرا از دلت تکانده باشی ...
***
این ماه شباهتی
به ماه هایی که در آسمان دیده ای ندارد
نیمه شب ها را روز روشن می کند ...
***..............
دعایم کنید سخت محتاجم