دست دل من رو شده و مسئله ساز است
دلواپسی ام بیش تر از حــــــــدِّ مجاز است
تا شور تو در گوش دف و دایــــــــــــــره افتاد
آهنگ به هم خــــوردن لب گوش نواز است
از بس که شکر می چـــــــکد از کنج لبانت
بازار غــــــــزل بسته و آغــــوش تو باز است
چون باد که پیچیده در این مزرعــــــــه برگرد !
باز از دِلِ پس کـــــوچه گذر کن که نیاز است
هــــرم نفست روی تن پنجـــــره جاری ست
باران نگاهت هــــــمـــــه آیات نمـــــــاز است
در دامـــــن کابوس شب و شورش تقــــــــدیر
رویای هـــــــم آغوشی مــا دور و دراز است ...
***
پ.ن :
در رهگذری مانده خیالم به هوایت
رویای من و باغچه گل بوسه ی ناز است
....
می چرخم و می گردم و می ترسم از این راه
چون پیچ و خم جادّه ی احساس تو راز است ...
...
شوری ست که انداخته ای در تن خورشید
هر نقطه ی این خاک چو صحرای حجاز است
...
پ.ن 2
هِناسی سَردُ و تُو دارِت إسَر نار
گِری بی دَنگ بِنیش آساره بِشمار
گِری کِشمات أری سا بی پَنامه
بِنیش سازی بِژَن دل بی پَلامار
باران نگاهت هــــــمـــــه آیات نمـــــــاز است
چقدر آگاهانه ارتباط دادین! بدون اینکه احساس بشه شعر\"کوششی\" هتش بجای شعر\"جوششی\".احسنت