چهارشنبه ۱۹ دی
|
دفاتر شعر مجتبی شفیعی (شاهرخ)
آخرین اشعار ناب مجتبی شفیعی (شاهرخ)
|
بوی نم می اید.
شیشه پنجره تاول دارد.
دود اول برود
فحشها بعد بیایند داخل.
کام های سرطانی زغال
زاغ دودی جلد است.
همه چیز میچرخد
می خوابم
...
وای چشم تو هنوزم ابی است
دست دلواپس من
عمق زیبا شدنت
طپش قلب و سلام
همه اینجا هستند
چقدر کوتاه است
...
دست سرخ منقل
خلط دارم امشب.
نعشه گی دور سرم می چرخد.
سرخیت را بردار
عاشق زردی سر پا هستم.
انتخابات چقدر نزدیک است
پول و کوه و دریا
همه را باید خورد.
دست دیوار اتاق از سر من خسته شده
می خوابم
...
رقص و دلواپسی و شرم .
: سلام .
می خندی
خسته ام .میدانی ؟:
می خندی
اخرین دیدار است .:
و تو می خندی باز
...
به کلاغ شک دارم
بوی دیوار گرفته پرهاش.
چقدر اینجا دود است.
یک سرنگ
غرق هوای تازه
10 سی سی .......
...
چقدر پر حرف است مگس بی ناموس
لیز خورده پایش
همه چیز می چرخد
به کلاغ شک دارم
شک کردم
شک
چشم را میبندم
...
بوی نم
بوی جسد می اید
.
.
شاخ نبات
فاتحه میخواند
(با عرض معذرت بابت سیاهی شعرم)
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
به کلاغ شک دارم
بوی دیوار گرفته پرهاش.
چقدر اینجا دود است.
یک سرنگ
غرق هوای تازه
احسنت استادبزرگوارم
عالییییییییییییییی
باتصاویری متفاوت وجالب
موفق باشید