سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پرده

        شعری از

        پگاه بنوان

        از دفتر عبور نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۵ دی ۱۳۹۴ ۱۹:۱۲ شماره ثبت ۴۳۹۲۱
          بازدید : ۹۰۵   |    نظرات : ۲۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر پگاه بنوان

        بی شک پرده ای است
        وقتی دریدنش
        خون میچکد
        نه بر بسترت
        که بر گونه های چروکیده عمرت
        و تو خرسند و پشیمان
        غلت میزنی بر خاطرات کودکی
        در اندیشه پرده ای که بر چشمانت بود و
        دیگر هرگز نخواهد بودن
        باور کن
        ایمان بیاور
        انسانها
        به حرمتی بوسه نمیزنند
        به شهوتی زخمی میکنند
        چشمهایت را
        تو
        میمانی و
        نگاهی که
        بی پرده
        به تماشا نشسته است
        زندگانی را....
        P,benvan
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۴ ۰۷:۵۸
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        درود بانو پگاه عزیز خندانک خندانک
        عالی بود خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۴ ۱۱:۲۹
        عالی نوشتی پگاه عزیزم...........آفرین خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۴ ۱۶:۲۸
        درود بانو
        جالب و زیباست خندانک خندانک خندانک
        ایمان نوش آذری
        يکشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۴ ۲۲:۴۳
        درود
        جسارت بیانتان را دوست دارم بدون بی شک !

        پرده ای است
        وقت دریدنش یا وقتی دریدندش
        خون میچکد
        نه بر بسترت
        که بر گونه های چروکیده عمرت
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

        و تو خرسند و پشیمان
        غلت میزنی بر خاطرات کودکی
        در اندیشه پرده ای که بر چشمانت بود و
        دیگر هرگز نخواهد بودن
        باور کن
        ایمان بیاور
        انسانها به حرمتی بوسه نمیزنند
        به شهوتی زخمی میکنند
        چشمهایت را

        تو میمانی و
        نگاهی که بی پرده به تماشا نشسته است
        زندگانی را....
        امیر جلالی( ا م دی )
        شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۴ ۰۵:۲۲
        باور کن
        ایمان بیاور
        انسانها
        به حرمتی بوسه نمیزنند
        به شهوتی زخمی میکنند
        چشمهایت را
        تو
        میمانی و
        نگاهی که
        بی پرده
        به تماشا نشسته است
        زندگانی را....
        شاعر حقیقتی تلخ را به شیرین ترین طریق چرخش قلم نشان داد. حسی سنگین و خاکستری بر فضای شعر شما سایه داشت اما خیلی خوب بود این...
        کودکی معصومیت دوران حیات را کنار پنجره شعرتان نشانده بودید و نقش خوبی را به آن دادید. زیبا بود و دلنشین نیز... خندانک
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۴ ۰۵:۵۹
        خیلی زیبا بود و با معنی
        البته اواسط شعر محدود کردید پرده چشم را به شهوت
        من ولی گفته هایتان را تعمیم دادن به همه چیز .
        خوبی ها و بدیها
        را میتوان بی پرده دید
        ممنون از شما خندانک خندانک
        محمدعلی جعفریان(عاشق)
        شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۴ ۱۴:۱۰
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        زهرا ضیایی(روح الغزل)
        شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۴ ۱۶:۰۰
        زيباست پگاه عزيزم
        مرحبا. .. زه

        درودت باد شاعره جوان خندانک خندانک
        علیرضا کاشی پور محمدی
        يکشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۴ ۰۴:۴۸
        خندانک خندانک خندانک
        وحید کاظمی
        يکشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۴ ۰۵:۴۲
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک :2

        درود بر شما خواهرم شاعر بانوی ناب
        بسیار زیبا
        آفرین بر شما
        لذت بردم:

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        صفیه پاپی
        يکشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۴ ۰۷:۵۸
        ................. خندانک خندانک خندانک ....................
        درود بانو پگاه عزیزم خندانک
        زیباااا و بدیع سرودید بانو خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        .................. خندانک خندانک خندانک .....................
        در قرون وسطا کشیشان بهشت را به مردم می فروختند و مردم نادان هم با پرداخت هر مقدار پولی قسمتی از بهشت را از آن خود می کردند. فرد دانایی که از این نادانی مردم رنج می برد، هر چه کرد نتوانست مردم را از انجام این کار احمقانه باز دارد؛ تا اینکه فکری به سرش زد… به کلیسا رفت و به کشیش مسئول فروش بهشت گفت: قیمت جهنم چقدر است؟

        کشیش تعجب کرد و گفت: جهنم؟! مرد دانا گفت: بله جهنم. کشیش بی هیچ فکری گفت: “۳ سکه” مرد سراسیمه مبلغ را پرداخت کرد و گفت: لطفا سند جهنم را هم بدهید. کشیش روی کاغذ پاره ای نوشت:
        “سند جهنم” مرد با خوشحالی آن را گرفت. از کلیسا خارج شد، به میدان شهر رفت و فریاد زد:
        من تمام جهنم را خریدم، این هم سند آن است. دیگر لازم نیست بهشت را بخرید، چون من هیچ کس را داخل جهنم راه نخواهم داد!
        بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
        يکشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۴ ۱۱:۳۷
        درود برشما سخت است برخی گفته ها پیروزباشی خندانک خندانک
        فرهاد مهرابی
        يکشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۴ ۱۴:۱۲
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

        سلام بانوی بزرگوار
        بسیار زیبا
        درود بر شما

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        سعید چرخچی
        يکشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۴ ۱۹:۲۱
        درود بر شما
        عالی بود
        در پناه شاعرانگی ها خندانک
        فریبا غضنفری  (آرام)
        يکشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۴ ۲۱:۴۶
        درود بانو
        شعری زیبا و عمیق خواندم ، سپاس خندانک خندانک خندانک
        حسام الدین مهرابی
        يکشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۴ ۲۳:۳۲
        زیبا سرودید خواهر گرامی
        احسنت بر کلام شیوا و برّانتان...
        عباس وطن دوست
        دوشنبه ۲۸ دی ۱۳۹۴ ۰۸:۲۲
        خندانک
        سلام

        درود بر شما و احساس زیبایتان بانو

        ذوق و احساس نابتان قابل تقدیر است

        خندانک ...................درود..................... خندانک
        مسعود احمدی
        دوشنبه ۲۸ دی ۱۳۹۴ ۱۰:۴۹
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک

        درود بر شما .
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3