دوشنبه ۱۴ خرداد
|
|
گفتی که غبار از رخ ایام بگیری نگرفتی
از حال و هوای دلمان وام بگیری، نگرفتی
|
|
|
|
|
این حال من بی اوست
انگار نمی فهمی
آغاز جنون اینست
سیگار پس از سیگار
|
|
|
|
|
دلبسته شدم روزی بر ریشوی بیریشه
جان را به لبم آورد روباه دغل پیشه
|
|
|
|
|
آکاردئون که میزنی ،
مسیر تارهای سه تار را
گم میکنم
|
|
|
|
|
مُلک دیگری ،
در چشمِ بارِ پراعجاز پرستوهاست
درپستوی نسیان مانده ولی ، در گذاره ها......
|
|
|
|
|
بر دست پر ز مهر شما بوسه میزنم
چشمان آسمان تو را بوسه میزنم
|
|
|
|
|
درون ذهن مُشوَش تو
من، رویایی زیبا اما تلخ خواهم بود
فرض کن مابین تمام تاریکی های قلبت
نقطهای
|
|
|
|
|
صد کوزه یکی دسته سبویش نزند
جانم به لب آورده و جویش نزند
پیمانه و یک جام شراب از لب یار
نوشیده ول
|
|
|
|
|
هیچکس باور ندارد ، با من بیچاره یاری...
|
|
|
|
|
از دل مرده ساقی که گذشتی ای کاش
بر دل مرده دو رکعت بنمازی بروی
|
|
|
|
|
طاقت عمرِ مرا نیست به فرداهایت..
|
|
|
|
|
عید قربان مباد، «سربریدنِ» محض - لیک، دل بریدن بُوَد زِهر چه فناست
|
|
|
|
|
ای نور هستی این وداعی عاشقانه است
می آیی و معبود خود را می ستایی
|
|
|
|
|
- صدای گریه میآید!
کیست که میگرید؟
.....
|
|
|
|
|
جان جانی و جهانی و تو جانان منی
|
|
|
|
|
تو و شعری" شر و شوری" شرری" شهد شرابی
من و تشویش و شب و ناله ی شبگیر"کجایی؟
|
|
|
|
|
تو رفتۍ تا وجودم شد پر از تب
گرفتـاری بزد بـر پیڪرم «شب»
بھ قلبم زخم
|
|
|
|
|
لب های خشکیده ام
میکنه التماس
قطره ای آب دهی به آن
|
|
|
|
|
"دوست داشتنت"
مشغلهی منست!
...
خدا نکند ختم شود.
لیلا_طیبی (رها)
|
|
|
|
|
هەموو ڕۆژێ بیر لە دایکم دەکەمەوە
|
|
|
|
|
حال بد مرا عاشقانه بر هم زن
قصه تلخ مرا از میانه بر هم زن را
|
|
|
|
|
مثل یک قصه تلخم که سر انجامی نداشت
خانه بخت من از روز ازل بامی نداشت
|
|
|
|
|
گاه تک قاضی ِ شهری و رفیقت متهم
|
|
|
|
|
درتلاشم خاطری دور از تو سازد خاطرم
خاطرت آسوده گویا در قیاسی باطلم
|
|
|
|
|
به خود آمدم و دیدم ، در وجودم ،
بجز حال وهوای ضجّه نیست
به خود گفتم : ایمانم کجاست ؟
جا تره و بچ
|
|
|
|
|
سپارم به پروردگارت
از شر منافق و دشمن بیدارت
گرچه نقاب است بر رخ آنها
امید که باش
|
|
|
|
|
آن که ما را مهرِ جان گردید و رفت
بس بر این دیوانه دل، خندید و رفت
|
|
|
|
|
از غصه دلا کاهش پیمانه طلب
از مرد جوانمردی جانانه طلب
|
|
|
|
|
دلم برای کسی به شدت تنگ است
که جای دل به سینه اش سنگ است
|
|
|
|
|
پناه می برم به تو
از این جان
این نیمه ی جان..
|
|
|
|
|
همانند شبے کھ دلتنگـِ روز است
اما دست تنهایے
او را در حصار خود حبس کرده باشد؛
همانند دݪ بےتابے ک
|
|
|
|
|
درختِ عشقِ من و تو، نداشت برگ و بری!
"چقدر باید از این" "نخلِ بیثمر" بکشم؟
|
|
|
|
|
الهه عباسیان هنرمند نقاش معاصرایران
|
|
|
|
|
دلم هد شات میخواد یه مرگ آسون
یا تنهایی برم من زیر بارون
|
|
|
|
|
.
دست شعر هایم را بگیر
و به تنهایی ام
برگرد
|
|
|
|
|
اینم از وقتی که پا گذاشتی توی زندگیم
اونی که زخم میخوره اما پای عشق میمونه
همه ی زورشو زد تا تو بف
|
|
|
|
|
لبخند هایش را لا به لای مو هایم بافته ام
تا مبادا نسیمی بوزد
و لبخندش را به صحرا و بیابان ببرد
آن
|
|
|
|
|
غمباد گرفته گلوی احساسم را
|
|
|
|
|
منو تو آن لحظاتی که به سرکردگی نور بمانیم
غفلت از آن پلیدی و دگر خود ز حقیقت زدگانیم
|
|
|
|
|
چه زیباست آغاز با نام عشق
و پرواز تا اوج،همگام عشق
|
|
|
|
|
گاهی سکوت باش، ولی حرف هم بزن!
|
|
|
|
|
او رفـت و نـباش منـتظـر معجـزهٔ خـاص
شـانسـی که بچـسبـد ورق پـاره ؛ نـداری
از حافظـه بیـرون کن
|
|
|
|
|
هان ای رفیقِ غریق در ورطۀ خیال
برخیز و بندهای جهالت ز خود بگیر
راهی به سوی حکمت و آزادگی بجو
گاهی
|
|
|
|
|
عزیزم ، ای منطقی ترین یار احساسی ام
|
|
|
|
|
کاش چو یاغی ببرم بند را
تیر زنم طعنه لبخند را
پیش که بایست کنم باز گو
صد گله از دست خداوند را
|
|
|
|
|
از من کسی دیوانه تر پیدا نخواهد شد
|
|
|
|
|
با یار غریبانه که گفتار می کنم....
|
|
|
|
|
کتاب شیر دانش.علمی.. انسان شناسی
شیر دانش می دهم ذهن تو را
چون برایت مهر مادر می شوم
چون چراغی د
|
|
|
|
|
دکتر جواب کرده مداوا نمی شود
|
|
|
|
|
نازنین باز دلم شوق پریدن دارد
ماه رخسار تو بی فاصله دیدن دارد
|
|
|
|
|
اطرافِ خانه ی ما ،
خروس نیست
من از چهچه ی زیبای بلبلِ خرمایی ،
ردِ آمدنِ سحرِ خوشقدم را می فهمم
|
|
|
|
|
ما زشعر زنده دلیم،عشق بکاریم به غزل
خرده بر ما تو مگیر،خواب چرا ما را نیست
|
|
|
|
|
دستان جستجوگرم
روی
تکتک سلولهای
بدن تو
پرسه خواهند زد
|
|
|
|
|
مـرا بۍ روۍ شیرینت صفا نیست
تو را کارۍ بھ جز درد و جفا نیست
منـم مج
|
|
|
|
|
تنهایی
از تنهایی نوشتن هم زیباست هم گاهی تلخ
تنهایی را زمانی چشیده ای که در میان جمع باشی
و با ه
|
|
|
|
|
روی خط قلب من این روزها ...
|
|
|
|
|
مدینه ام به کجایی که این پیمبر را
برای روز ظهورت طواف خود سازم
|
|
|
|
|
نا گفته ها را
در بغضی فرو بردیم..
|
|
|
|
|
عیبی است بر این شعر چون چشمه روانم
که توصیف تو آنگونه که حقست نتوانم
زیبا چنانی که من از فرط جما
|
|
|
مجموع ۱۲۴۵۰۷ پست فعال در ۱۵۵۷ صفحه |