چهارشنبه ۵ دی
اشعار دفتر شعرِ غزلیات شاعر سید رضا موسوی راضی
|
|
منم شکستهء بی بال ، مرغ سرگردان / اسیر خشم تو ، ای چشم محفل طوفان.
|
|
|
|
|
وقت عشق و عاشقی و انتظار روی یار /
یا به هنگام گریز از بند تزویر حصار /
می زند دل در طپش ها تن به
|
|
|
|
|
نازنینم ما همان اطفال دیرین توایم /
کودکان مکتبت ، دلگرم تمرین توایم....
|
|
|
|
|
می برد سرمایه هامان بی امان ، گرگ اجل/
ما خرامانیم و تیزست و دوان ، گرگ اجل
/می رسد هر روز ا
|
|
|
|
|
آرزو دارم که این نوروز و سال پیش رو
/باشد آن سالی که عمری کرده بودی آرزو
|
|
|
|
|
چون خدا در سینه های مردمان مسکن گزید/هیچکس اول نباشد تا کسی دوم شود.
|
|
|
|
|
درد خشتم بود و آجر رنج و غمهایم ملات
بیت خود با این مصالح در دلت پرداختم.
|
|
|
|
|
هر باد که میوزد به چمنها بهاره نیست / هر چشمکی که چشمک ناب ستاره نیست
|
|
|
|
|
زندگی کوتاه اما غصه هایش بس دراز
اینقدر چون موج و ساحل بی ثمر دعوا مکن
|
|
|
|
|
باز کن پنجرهء دل که وزد مهر در آن
خانه ویرانه شود گر شود از کینه گران
|
|
|
|
|
گر قبول افتد شوم بر روی ماهت مشتری
می شوم ناهید وش بر گرد مهرت گرم سیر
|
|
|
|
|
غرقاب فسانه آشیان شد زان روز
کز سفسطه ام اسیر برهان کردی
از منطق و از فلسفه ات بیـــــــزارم
|
|
|
|
|
لب من خشک و دلم ریش و بر آتش جگرست
هور جان رو به غــــــــــــــــروب و گذرد وقت نماز
|
|
|
|
|
پایکوبان واژه گردد در میان هر غزل
بیت در رقص آید و مصرع شود آیینه دار
چون خرامی با لباس تور ، در ش
|
|
|
|
|
آنکه میدرَّد نگاه در چشمهء تابان هور
کرده زندانی خودش ، در انفرادیِّ غــرور
|
|
|
|
|
مادرم فاطمه ایی بود ، ولی زهــرا نه
باشم از نسل علی ، مام ولی عذرا نه
|
|
|
|
|
سوز هجران کُشدم آخِر و تسلیم و رضا
می کِشد راضـــــــی بیچاره به نخجیر بلا
|
|
|
|
|
کاش ویروس جدیدی در جهان ساری شود
هر که گردد مبتلا از هرچه بد عــاری شود
|
|
|
|
|
ارنی بگویم از جان که دهی ز خود نشانی
به همین خوشم عزیزم ز دمت به لن ترانی
|
|
|
|
|
... چون فرشته نیستی یا موجهای کاسپین
باز گردانی هر آنچه داده ام را بی سؤال...
|
|
|
|
|
هر بیت شاعر بیخانه بیت اوست
سرتاسرش به هوایت سروده شد
|
|
|
|
|
انسان اگر عاشق شود دنیا گلستان میشود
در سبزه زار عاشقی گلها فراوان می شود.
|
|
|
|
|
نازنین باز دلم شوق پریدن دارد
ماه رخسار تو بی فاصله دیدن دارد
|
|
|
|
|
مفلس بی مایه را از مهر خود یارانه ایی
با من بی مایه اما مهربان یارا ، نه ایی
|
|
|