دوشنبه ۱۸ اسفند
اشعار دفتر شعرِ اُرگ سرخ شاعر یزدان ماماهانی
|
|
مثل سقـراط او بـرای عـلم ، مـن هـم پـای تـو
شـوکران بـا جام نـوشیدم برایت ؛ بس نبود ؟
|
|
|
|
|
شیـرین تـر از قند و نبـات ، مطبـوع گز دارد لبـات
بـا بـوســه میـچیـنم بـرات ؛ سوپـرایز یا برنامه
|
|
|
|
|
یلـدایـیتــریـن شــب تــو یلـدا بــاران
|
|
|
|
|
رباعیات و دوبیتیها
و قطعههای ادبی یلدایی
یزدان_ماماهانی
|
|
|
|
|
جمعیم رفیقان دور هم امشب نباشیم مال غم
پیمانه ها را کن علم پیکِ سلامت گو به ما
|
|
|
|
|
راز من و تو منتهیست بر نقطهٔ خاص !
" ای کاش محرم باشی و مجرم نباشی "
|
|
|
|
|
جانانه فدا کردم ؛ جان را به سر مویی
امّا نه به موی سر ! کس را نه فداکاری
|
|
|
|
|
دگر چه با سازمت وطن بخورده زخم استخوان خویش
به قلب آرش زدند چو تیر گرفتند از او کمان خویش
|
|
|
|
|
مجازی میروی پس با کلیدش
برو دنبال چیزهای مفیدش
|
|
|
|
|
یک درخت هستم ولی پژمرده و بیبرگ و بار
ممکن است با ضربهٔ باد ملایم بشکنم
|
|
|
|
|
دوبیتی های یزدان ماماهانی
|
|
|
|
|
به زندان رفته میفهمد غم و تلخی دوران را
به صحرا رفته میفهمد غم گرگ بیابان را
|
|
|