فضایی هست با نام مجازی
چنانچه ملتی را داده بازی
تلگرامست ، امّا داخل آن
خودش را آنچنان گم کرده انسان
مجازی معنی اش غیرحقیقی ست
حقیقت با مجازی هم یکی نیست
مجازی دوست خوبی نباشد
مجازی یار محبوبی نباشد
تو در دنیای خود خیْری ندیدی
از این دنیا به آن دنیا پریدی
کجا هست شوهرت، خواهر حواسی؟
خبر دارد مگر اینجا پلاسی؟
مگر ای دخترک صاحب نداری؟
نداری جز مجازی کار و باری
نشستی روی تخت یا زیر کرسی
دمادم میفرستی عکس سکسی
پسر نام مدیر بر خود نهادی
گروه نادرست تشکیل دادی
گروهت بوی سکس دارد پسر جان
نه انسانی نه داری خوی انسان
تو را باید چنین تعریف کردن
تو حیوانی نداری هوش روشن
ندارم هیچ جایی در گروهت
الاغ و گوسفند و خر گروهت
مرا ، پندت دهم سودی ندارد
وجودت هیچ موجودی ندارد
مگر خواهر مگر مادر نداری؟
تو حرف اوّل سکس و قماری!
کجا داند تو را مادر کجایی؟!!
کجا داند پدر سر به هوایی؟
کجا دانند گروه تشکیل دادی؟
کجا دانند ننگ اقتصادی ؟
مگر پرسید شوهر تا به حالا
شما خانم با هر بی سر و پا
سحر کردی شب را با دو گوشی
خبر دارد مگر شوهر تو کوشی؟
تو را وصفت نخواهم کرد با خر
چرا ؟ چون خر حیوانیست باربر
الاغ فهمیده پشتش بار دارد
فقط با بار انسان کار دارد
تو ای آقا تو ای خانم از این خر
نفهمیدی نمی فهمی نفهم تر
کسی با مصلحت حرفی اگر زد
نباید صحبتش را بنگری بد
مجازی ، ای جوان و نوجوانان
نه انسانست نه دارد فهم و وجدان
دگر حیوان به انسان شک دارد
چرا ؟ چون درک ما آهک دارد
خطاکاریم و چشم پوش خطاییم
همه گرگیم فقط انسان نماییم
نماد آفت و شرّیم دائم
بهم بد میکنیم هستیم ظالم
چه خیری داده دنیای مجازی
زمانی تا در آنی بد ببازی
جوان و نوجوان ، بی عار و بی درد
نشست با گوشیاش شب را سحر کرد
مجازی میروی پس با کلیدش
برو دنبال چیزهای مفیدش
چه دیدی از گروه سکس و فحشا
بگردد آخرش این فاش و افشا
نکن کاری تو را مفسد بخوانند
تو را بنیان گر افساد بدانند
نکن آن آبروی چند ساله
شود با این گروه پرپر چو لاله
مجازی باش امّا آن گروهی
دهد ، بخشد به تو فرّوشکوهی
تو خواهر باش ناموست بدانم
برادر باش جوانمردت بخوانم
مجازی باش به چشم خواهری باش
مجازی نه ، حقیقت پروری باش
مجازی هم بَدَست هم فوق العاده
زیادند میکنند سوءاستفاده
مراقب باش ، دنیای مجازیست
نه جای خوبی و احساس بازیست
بخواهی یا نخواهی آخرش هیچ
بدانی یا ندانی باورش هیچ
دنیایمجازی
یزدان_ماماهانی
نگارش۱۳۹۶/۸/۱۳