ادیسون کاش بودی تا ببینی
چه برقی در نگاه نازنینی
شدم بعد از ادیسون کاشف برق
به دست برق چشم مه جبینی
********************
به چشم سرمه به لب ماتیک ، نازی
مگر معشوقهٔ هند و حجازی ؟
لبانت را هر آنکس دید غش کرد ؛
بساز یک کارگاه بوسه سازی !!
********************
مقیم کشور چشمت شدم من
اسیر لشگر چشمت شدم من
نگاهم خورد بر شمشیر ابرو
دگر فرمانبر چشمت شدم من
********************
شرابت بوسه٬ لب پیمانهٔ سرخ
اناری گونه ها چون دانهٔ سرخ
شرابت را نخورده مستِ مستم
نگاهت ساقی میخانهٔ سرخ
********************
وقـتی کـه زیـان دیـده جـهـان از آدم
از شــرّ بـشــر داد و امــان از آدم ..!
خواهی نشوی جریحه دار و زخمی :
ای عـشــق بــرو دور بــمـان از آدم !!
********************
ای اشــک فــرو ریخــته روی گـونه
تمـثیـل مـن و تو شـده مار و پـونه
هـر لحــظه سـرازیـری و یا وارونـه
بر گـونه دگر سبـز نشو هیـچ گـونه
یـزدان ماماهانی
جالب و زیبا بودند