دوشنبه ۲۲ ارديبهشت
اشعار دفتر شعرِ شاعر
|
|
نفسم باش مرا چون تو کسی نیست نفسم
شهر خالی ست مرا هم نفسی نیست نفسم
|
|
|
|
|
باز امشب دل به یادت بی قراری می کند
نیستی و غم اندرونم دلسواری می کند
|
|
|
|
|
من از وفا به جفا از عطش به سراب رسیدم
|
|
|
|
|
حال بد مرا عاشقانه بر هم زن
قصه تلخ مرا از میانه بر هم زن را
|
|
|
|
|
موهای تو نمناک و پریشان باشد
جاده و منظره و نم نم باران باشد
|
|
|
|
|
سر به سنگ نه ، سر کلنگ باید بزنم
آهو که شدم ، پلنگ باید بزنم
|
|
|
|
|
عشقم نوشته بودم یک قصه ی خیالی
در امتداد چشمم در سیر این حوالی
|
|
|
|
|
به آتش میکشم از دورها دور و برت را
خزان هم خواهد آزرد گل های ترت را
|
|
|
|
|
مجنون شده ام دوباره ماه گرفته
یا نه لیلای من از جانب ام نگاه گرفته
|
|
|
|
|
امشب بیا و خستگی هایم جواب کن
|
|
|
|
|
یک روز می آید که تو گشتی پشیمان مثل سگ
|
|
|
|
|
عشق تو مرا دیگر به جزء تردید نیست
با جور و جفایت به جزء تهدید نیست
|
|
|
|
|
کاش کسی بیاید و از تو خبر بیاورد
|
|
|
|
|
هر بار که تا یک قدمی تو رسیدم
با اخم تو سوی غم عشق تو پریدم
|
|
|
|
|
بیا تو ای عزیز من می از لبت لبم بريز
از آسمان عشق خود ستاره در شبم بريز
|
|
|
|
|
می بینی آخر آن روز از من اثر نباشد
|
|
|
|
|
آنقدر مهربانی که مهربانیت را حد نیست
|
|
|
|
|
دنیایی جا می شود در انحنای عینکت
نازنین عینکی! دنیا فدای عینکت
|
|
|
|
|
من تو را آن عطش جان تو را می خواستم
|
|
|
|
|
گفته بودم عاشقم عاشق برای یک نفر
|
|
|
|
|
آغوش که از دور مجسم شدنی نیست
|
|
|
|
|
گفتی نمی آیی چرا ؟ گفتم بیایم من کجا ؟
|
|
|
|
|
عاشق صاحب چشمان سیاهم که تویی
فاش نکنم من همه دار و ندارم که تویی
|
|
|
|
|
بیا مرا بغل بکن ای دختر ابرو کمان
بیا زلیخای زمان حضرت زیبای جهان
|
|
|
|
|
تویی آتش تنم خاکستر من
تو آن یادی که مانده در سر من
|
|
|
|
|
گرگ و میش است هوا میش که گرگی میبرد
از خانه اش به روی قله کوهنوردی می پرد
|
|
|
|
|
به شعر خود می گویم شکستن های قلبم را
از این هر دم شکستن ها از این دستان سردم را
|
|
|
|
|
بعد عشق نامه زدی زیر الفبای خودت
عاشقم کردی و رفتی پی دنیای خودت
|
|
|
|
|
مثل من خط بکش دور و بـرت را
خالی بکن از خاطره ام هر طرفت را
|
|
|
|
|
روی دست ام نعش عشق مرده ای جا مانده است
گام های از نفس افتاده ای جا مانده مانده است
|
|
|
|
|
شهر عشق کبوتر های بی جان را بغل کرد
زخمی ترین شهری که انسان را بغل کرد
|
|
|
|
|
شده چون ماه شبم روی تو عشقم
دو شمشیر ست دو ابروی تو عشقم
|
|
|
|
|
تو لبت اذان ما بود درد کشید و سر زا رفت
به کجا برم شکایت که نماز من قضا رفت
|
|
|
|
|
شبنالههایم آسمان را میبرد با خود
گنجشکهای بیزبان را می برد با خود
|
|
|
|
|
به غیر از بغض و گریه، برایم هیچ راهی نیست
نشستی گرچه پهلویم ، ولی از عشق نگاهی نیست
|
|
|
|
|
رها کن مبادا که خطر داشته باشد
نکند از تو تمنای دگر داشته باشد
|
|
|
|
|
رهایت می کنم با همان دردی که
کشانده مرا به تختخواب سردی که
|
|
|
|
|
نخورده نان و ندیده شراب ، میگذرد
زمان بدون تو با اضطراب میگذرد
|
|
|
|
|
دیروز تا نهایت خورشید سم زدم
در گوشه های شهر پر از دود دم زدم
|
|
|
|
|
ابری ست در مغزم که بارانی به چشمش نیست
هیچ انتظاری از خدا جز قهر و خشمش نیست
دلخسته ام دلخسته تر
|
|
|
|
|
آرزوهایم میان گله گرگی در بیابان مانده است
امیدم روی دریایی میان موج طوفان مانده است
|
|
|
|
|
ای عشق مگذار مرا غم ببرد
مگذار مرا این غم مبهم ببرد
|
|
|
|
|
کاغذی بودی و هر کس روی تو چیزی نوشت
زندگی بی ترس دوزخ روز دیگر در تمنای بهشت
|
|
|
|
|
گربه در حال رژّه رفتن بود، موش در حال گریه در سوراخ
|
|
|
|
|
رفتی دل از نبود تو دلگیر شد
بی حوصله از تمام دنیا سیر شد
|
|
|
|
|
نشسته ام که بگویم از این هزاره ی عشق
از این زمان معاصر ، از این ستاره ی عشق
|
|
|
|
|
آیینه و تصویر آن دیگر به میل ام نیست
وقتی که دلتنگ ام دگر دنیا به میل ام نیست
|
|
|
|
|
در خیال تو با یاد یک آهو سرم گرم است
آهو که نه ، یک دختر بد خو ، سرم گرم است
|
|
|
|
|
اگر عشق تو را باور نمی کردم چه می کردم
آه و ناله از جفای تو نمى كردم چه مى کردم
|
|
|
|
|
چشمان ناز تو را به رنگ آسمان ساده می بینم
خدا هر آنچه زيبايی ست برایت داده می بینم
|
|
|
|
|
کلاه قدر ندارد به شانه سر که نباشد
تو را چه گونه بخوانم غزل اگر که نباشد
|
|
|
|
|
در هر طرفم صورت معصوم تو باشد
چشمم هدف تیر تماشای تو باشد
|
|
|
|
|
چو عشقت همچو گل ! بر قلبم اهدا میشود
با محبت ، کاخ عشقم پر ز رؤیا میشود
|
|
|
|
|
امشب با خیال دیدنش در خواب ، می خوابم تا سراغم را بگیرد
لطفی کند شاید که در خواب ، دستانش بیاید نبض
|
|
|
|
|
و ما کاج های بلند ایران هستیم
برای وطن دستای سبزی تا خدا هستیم
|
|
|
|
|
دیشب همه اش ثانیه بر دار کشیدم
دلتنگ خودم بودم و سیگار کشیدم
|
|
|
|
|
این آهو به میل خود ، شکارمن شود ، اگر شود چه شود!
خواست من ، همه ی خواهش او شود ، اگر شود چه شود!
|
|
|
|
|
بنام عشق ، بنام باران بنام خالق غوغا در این خیابانها
عشق مرا با خود بگردان در تمام این خیابانها
|
|
|
|
|
بنام خیابان ها ، یک سمت دیوار است ، یک سمتم دری بسته
بنام خالق غوغا ، بنام خالق پرواز ،با بال و پری
|
|
|
|
|
باز امشب در گلو یک بغض مهمان من است
این هق هق های لعنتی آهنگ گریان من است
|
|
|
|
|
آغوش تو آغوش نه یک مزرعه بنگ است
چشمان تو که چشم نه سرچشمه ی رنگ است
|
|
|
|
|
او میان کوچه تا لحظه ای رویید
از سینه ی من قلب عاشقی رویید
|
|
|
|
|
تو لباس رفتن می پوشی ، من غم سیاه و سفیدم را
تو چمدان غرور میبندی ...من دو بعد خسته دیدم را
|
|
|
|
|
دامن چین کتان ات وطن من شده است
تن تو جامعه ی زیستن من شده است
|
|
|
|
|
پا نیست که راهی بشوم جاده اگر هست
کشکول ِ پر از خالی ام آماده اگر هست
|
|
|
|
|
چیزی بگو مگرنموده ام زنا وجنگ ها
که این غصه ها همیشه میزند مرا به سنگ ها
|
|
|
|
|
سردر گمی سوال قشنگی است بعد تو
تا مرگ احتمال قشنگی است بعد تو
|
|
|
|
|
خون من می جوشد و لبریزِ غیرت می شود
وقتی از حُسنت میان جمع صحبت می شود
|
|
|
|
|
تنهاست چون جزيره كسی در درونِ من
جر خورد ی در كشاكش دنيا سكون من
|
|
|
|
|
زندگی از بسکه ویران کرد رویای مرا
چای دم شد تا بنوشد خستگی های مرا
|
|
|
|
|
دو اتفاق به هم بافته دو رنگ عجیب
دو چشم شوخ دو تا مهرهی قشنگ عجیب
|
|
|
|
|
غرق سکوتم بی تو بی تابم ، نمی آیی ؟
کابوس ودرد است زندگی ، خوابم نمی آیی ؟
|
|
|
|
|
زین پس به زنده بودن ما اعتبار نیست
افواه مردمان بجز از انتحار نیست
|
|
|
|
|
هیچ کس آنچه که او با دل من کرد نکرد
هیچ رحمی به دل ساده ی این مرد نکرد
|
|
|
|
|
هست صد دیوار اما شانه چیز دیگری ست
گریه دارم، شانه ات، دیوانه! چیز دیگری ست
|
|
|
|
|
دست من نیست که بیهوده ترا میخواهم
همــه جا در همــــه کس دیده ترا میخواهم
د
|
|
|
|
|
عجیب نیست که تو مرده ای، جهان مرده؟
بروی بستری از ابر آسمان مرده
|
|
|
|
|
گاهی سبد سبد گل سوریست قلب من
گاهی نماد زنده به گوریست قلب من
|
|
|
|
|
ودر کنار درختی بزرگ جان داده
کسی که عمر خودش را به دیگران داده
|
|
|
|
|
آدمی تا که قدم برتن دنیا زده است
زندگی مشت خودش را به سرِما زده است
|
|
|
مجموع ۱۰۴ پست فعال در ۲ صفحه |