سه شنبه ۲۳ ارديبهشت
به خود بگیر کنایه ها شعری از
از دفتر من عشق را خوردم نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ جمعه ۵ شهريور ۱۴۰۰ ۱۰:۵۱ شماره ثبت ۱۰۲۳۳۲
بازدید : ۲۳۹ | نظرات : ۱۲
|
|
گربه در حال رژّه رفتن بود، موش در حال گریه در سوراخ
آه، دیوارها ترک برداشت، ناگهان گشت زیر در، سوراخ
حمله کردند از چهار جهت، شهر از خشم و خوف حامله شد
سقط کردند مادران از ترس، کودک ِ قلب، باجگر سوراخ
پهلوان پنبه های ما آن شب گرم خرناس و «وافور» تا «گل صبح»
خفته بودند، مثل خرس همه، هرکه در هرطرف به هرسوراخ
دشت در دست موریان افتاد، ملخان جمله قتل عام شدند
آنقدر ها کشان کشان بردند، ...پرشد از حجم بال و پر، سوراخ
نوبت جنگ تن به تن شد و رفت، نعره سر داد از دل میدان
بست یک چشم را، نشانه گرفت، تاکه شد سینه ای سپر، سوراخ
فصل صلح است، ای کبوترها، چه شده که کبودتر شده اید؟
مصلحان مصلحان، شماهاهم، بتمرگید، همچنان در کاخ
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام و درود استاد بزرگوار سپاسگزارم | |
|
سلام و درود بانوی گرامی لطف دارید سپاسگزارم | |
|
سلام و درود استاد عزیز سپاسگزارم از حضور پر رنگتان | |
|
سلام بزرگوار سپاسگزارم از مهرتان | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود
موفق باشید