چهارشنبه ۲۴ ارديبهشت
به کجا برم شکایت شعری از
از دفتر من عشق را خوردم نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۰ ۱۹:۱۷ شماره ثبت ۱۰۳۵۷۵
بازدید : ۲۳۹ | نظرات : ۱۷
|
|
تو لبت اذان ما بود درد کشید و سر زا رفت
به کجا برم شکایت که نماز من قضا رفت
بودنت حیات ما بود که نداشت هیچ دوامی
به که گویم این حکایت که جوانیم فنا رفت
رو به قبله می نشینم که غزلی کنم حکایت
به همان سمتی که هستی عقربه ی قبله نما رفت
تا به نام تو رسیدم در غزل فریاد کشیدم
تا به آن سر کوچه ها نیز این صدای ناله ها رفت
شب تاریک من و شانه راهی زلفت شدیم اما
من گم شدم و این شانه در پی کشف طلا رفت
می خواست این شعر بکوشد به فراموشی ات اما
سوزاندمش طوری که همه دود شد و به هوا رفت
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام و درود استاد بزرگوار التماس دعا | |
|
سلام و درود بانوی گرامی همچنین بر شما و دوستان تسلیت عرض میکنم التماس دعا | |
|
سلام و درود بزرگوار سپاسگزارم از لطف و مهرتان | |
|
سلام و درود دوست عزیز نظر لطفتون هست | |
|
سلام و درود استاد بزرگوار سپاسگزارم | |
|
سلام درود بزرگوار سپاس از لطفتان | |
|
سلام و درود بانوی گرامی زیبا نگاهید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
کوچههای طوس، هنوز بوی عطرآگین تو را میدهد و آوای غریب ملائک هنوز در طواف حریم کبریاییات به گوش میرسند
شهادت امام رضا (ع) تسلیت