سه شنبه ۲۳ ارديبهشت
عطش جان تو می خواهم شعری از
از دفتر من عشق را خوردم نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۰۴:۳۴ شماره ثبت ۱۰۹۶۳۳
بازدید : ۱۶۴ | نظرات : ۹
|
|
من تو را آن عطش جان تو را می خواستم
در گوشه ای لب های خندان تو را می خواستم
من ز ماه نگهت کل جهان را دیدم
من فقط صورت تابان تو را می خواستم
ای غزالی که غزل زاده شعرم تو شدی
شعرم چون تیری به کمان تو را می خواستم
کاش بگیری از دلم حال پریشانی من
من فقط موی پریشان تو را می خواستم
جان من بر کف و عشقم همه اش تقدیمت
جان به قربان تو دستان تو را می خواستم
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام و درود استاد بزرگوار بله حق با شماست عجله کردم | |
|
سلام و درود و سپاسگزارم از شما عید بر شما نیز مبارک | |
|
سلام و درود بانوی گرامی هزاران سپاس از شما خیلی خیلی ممنونم و واقعا محتاج دعا هستم و پوزش که دیر پاسخگو بودم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و دلنشین بود
جسارتا موزون بنظر نمی رسد
مثلا مصرع سوم