رونق عشق
تمام چند شنبه هایم
لبریزازدوست داشتن توست
لبریز ازحماقت من
که چه بی پروا ستایش ات کردم
وعطرت را لابه لای موهایم رقص آوردم
ازهمان کافهی لبهایم
چای دلتنگی هایم را به کام
حلق بیچاره ام ریختم
درشبی که یادم تمام توست
وغزلهایم تمام تورا می نگارد
محبوبم بیا
این روزها
عجیب در قلبم
بوی پاییز نبودنت رونق می گیرد
در تاک مستی لبهایم
تمام عشقت را بڪَیر
شده ام دختر
خیابان گردی
که ثانیه ی لبهایش
قلم وکاغذی ست
که باجوهر اشک چشمانش
صیقله قلب دلتنگش میشود
ونیمه شبهایش جام ودکایش
و پیچیدن صدای محبوبش
آهنگ محبوبش
ازهراس رویایت
در خواب نمیشوم
مبادا برخیزم
ونبودنت را تماشا کنم
عاشقانه هایت را
سطر مثنوی هایم می کنم
دلتنگم...
کاش هرگز ..
هجرانت نابودم نمی کرد
مي ترسم ...
مبادا عاشق شوم
می دانی چرا ؟
ترسم ازانست که
مدام در ذهنم
دوست داشتنی تورا
تکرار کند
میسوزد نبودنت در فصلهای تقدیرم
یاد آوری تمام روزهایت
هرشبم را در جاده های بی تقاطع
نداشتنت بی قرارم میڪـند
وبه سمت قلبم که تماما درد خاموش
نبودن توست
فرکانس می دهد
ماه من میشود برگردی
فقط امشب برگردی
قول میدهم صبور باشم
وباکلمات صدایت نکنم جانانم
یاد بود بی همتای سر سپاری محض ابراهیم و اسماعیل
در برابر پروردگار
و معجزه بی بدیل سخاوت و مهربانی ذات حق تعالی
بر تمامی مهربانان مبارک باد