سه شنبه ۳ مهر
|
|
با ناز و نگاه دلم ربودی
زیباترین اشتباه تو بودی
|
|
|
|
|
اگر کاری نکنیم
امسال هم عیدمان
کال است
|
|
|
|
|
صبح بخیر 23
سلام
در روند زندگیــ برگشتیــ نیست
زندگیــ تکرار شدنیــ نیست
هر صبح آغاز زندگیــ ست
|
|
|
|
|
در کلوسیومِ روم
آندو گلادیاتور
چهره ای خشن داشتند ولی ،
قلبشان پُر بود از رحم
|
|
|
|
|
از آن دیده پنهان از آن موج خروشان از آن گریه بی جان چه دانی ؟ که چه دانی؟
|
|
|
|
|
بر بلندای کوه
ایستادهام و
به پستیهای روزگار
مینگرم
به تلخیهایش
پرنده پوچی در سرم
بال می
|
|
|
|
|
لحظه به لحظه دل به دیدار تو تنگ است
هر ثانیه دل منتظرت گوش به زنگ است
|
|
|
|
|
چه شیرین و چه شور انگیز ببردی دل ز من مَهرو
هلاکم می کنی آخِر ، به بند آن خم ابرو
|
|
|
|
|
میروی و میبری همراه خود جان مرا/اندکی بنشین کنارم تا تماشایت کنم
|
|
|
|
|
سالی گذشت و از دل من داغ تو نرفت
موج غمت به ساحل قلبم رسیده باز
|
|
|
|
|
تنها ماهیان عاشق
صدای دریا را
از تصمیم رود شنیدند
خرچنگ ها
که مشغول سنگ ریزه بودند
|
|
|
|
|
سلام من به امیدهای کهنه ی واهی
دوباره زنگ و پیامی ولی فقط گاهی
|
|
|
|
|
خوشامدی محل کسب و کار ما
به باغ خنده گا گل بده کنار ما
|
|
|
|
|
حاکمان را جملگی در عیش و نوش...
|
|
|
|
|
در افق های دور دست
سرزمینی اهورایی است
که سرشار از گلهای سرخ
و زلالی چشمه سارش
به اشک عاشق می ما
|
|
|
|
|
بود محمد نامی کرد با منیژه عقد.
رسوایی خود را چه آسان نمود نقد.
|
|
|
|
|
مکتب ادبی نورگرایی
شعر پیشرو
شعر سروش
|
|
|
|
|
عشق تو شده جانم پس کجا روم بی جان؟!
|
|
|
|
|
مدام لاف خوشی سر زد از من و ای کاش
که سر بغض غریبانه ام نمی شد فاش
همین بس از غم بی حد و
|
|
|
|
|
نقشِ رویَش فِتاده در فنجان
بوفِ کوری که در کمینِ من است
|
|
|
|
|
گر" شرافت " نوعروس و " راستی " داماد بود:
" آدمیّـت " زاده میشـد حـاصل از ایـن ازدواج
|
|
|
|
|
بنشین برابر من ،
که منم همین حوالی !
که منم نشانه ی آن عشق ساده ی خیالی
|
|
|
|
|
درمن کودکی هشت ساله
دفتر مشق اش راخط خطی میکند و...
اایدا
|
|
|
|
|
من چقدر پروانه ام
و چشم هایم
شبیه گفتگوی شب است
|
|
|
|
|
شبا با یاد تو از روی زمین پر میزنم!
|
|
|
|
|
میخواهم افکارِ بَدَم را همه ، محوش کنم
جایش پُراز افکاری ، مَه وش کنم
|
|
|
|
|
✍️Blank verse-m.madhoosh☄️
|
|
|
|
|
حرفها
پرندههای رها شدهای هستند
|
|
|
|
|
یک قاب سنگی
یک خاطره ی واهی
تصویر آمدنت را با کدام
رنگ نقش زنم
|
|
|
|
|
آنان که پس از ما به جهان می آیند
|
|
|
|
|
آویزانم
از چنگک یک قصابی
اینکه در پوست خودم نمی گنجم
از خوشحالی نیست
|
|
|
|
|
تا تو باشی در کنارم، همه شب، قدر من است
تا مقدر بشود، میل سحرگاهی ما!
|
|
|
|
|
شکر و سپاس پرودگارمهربانمان در هرنفس و باهرنفس و برای هرنفس
|
|
|
|
|
روزی از میان ابر تباهی ..
|
|
|
|
|
سفرت به سلامت عشقم
زمان جدایی رسیده گلم
|
|
|
|
|
شعار باران
از شعور من بزرگتر بود
|
|
|
|
|
برایم شعر بخوان
از شکوفه گیلاس و
گل های رازغی بگو
عطر نفس هایت را
روانه صورتم کن
و با چشمانت
|
|
|
|
|
به بهانهی نگاهت دل من روانه میشد
به حریم قدس تو گاه، غم دل بهانه میشد
|
|
|
|
|
کاش میشد مثل اسمون باشیم وقتی ک دلمون گرف اشک هایمان را همچون باران در هرجا ک خاستیم جاری کنیم زیر ب
|
|
|
|
|
می شود که یادت را فراموش کرد ؟
|
|
|
|
|
گیرم که ز من خطایی صورت گیرد
|
|
|
|
|
حیف است همراه پرستوها نباشی
|
|
|
|
|
دریاب مرا که بی تو قلبم خون است
|
|
|
|
|
تو ای مشعل شعر باران و باد
مبر قصه ی عاشقان را ز یاد
که در فصل پایان این روزگار
شکوفا شود خاطرا
|
|
|
|
|
این شور غزل از توست
گرمای زمستان است
تا بیتی که می مانی
آتش چو گلستان است
|
|
|
|
|
ریحان می پیچد روزنامه
بر بالهای کفشدوزک 🐞
🎏دو
|
|
|
|
|
عمری است که در دامنهی تابع عشقیم
|
|
|
|
|
امروز دیدمت
در قاب پنجره ای بارانی
وقتی که هایِ نفس هایم
صورت...
|
|
|
|
|
سرخوش از خال لبت تا به ثریا بروم
هر شب اینگونه چو دیوانه به رویا بروم
|
|
|
|
|
وقتی فهمید دولتِ زندگی اش ،
توو زرد درآمد ،
دنیایش را گذاشت در کوزه و،
آبش را خورْد
|
|
|
|
|
شعرهای داغمجنون می زند آتش بهدل
هرکهعاشق بوده میداند چه زجریدیده است
|
|
|
|
|
حسنی یه شب گف به ننش :
انگا رننه عاشق شدم ، لـُـکه میره خر تو دلم
مث یه تیکه گوش گوساله، اینروزا ی
|
|
|
|
|
گل من ز من جدایی ،چه کنم که بی وفایی!
|
|
|
|
|
زه حقیقت نداری ره به فرار
آن خیالست بگذارش کنار
|
|
|
|
|
بگذار بگرییم ما که در آغوش همدیگر
تا آخر دنیا درد است ماجرای ما...
|
|
|
|
|
همنشین زخمه های وحشی ساز/به تماشای تمام تو نشستم
|
|
|
مجموع ۱۲۶۸۴۸ پست فعال در ۱۵۸۶ صفحه |