#مهرگان
(باز فرخنده #مهرگان آمد
#جشن_ایران_باستان آمد
به #دبستان برای کسب کمال
#کودک پاکدل دوان آمد)
باز گل کرده رنگ کودکیم
خاطرات قشنگ کودکیم
کاش می شد دوباره برگردد
دوره شوخ و شنگ کودکیم
یاد #آموزگار من خوش باد
یاد من داد #آب_و_بابا را
پیش پایم گشود با گرمی
راه پر پیچ و تاب فردا را
یاد باد از شکوه خاطره ها
یاد گلهای شاد و خندانی
حیف شد کز دیار ما رفتند
بچه های زرنگ ایرانی
سروها سبز و سر ببالا بود
جویها جاری و گوارا بود
امنیت داشت راه مدرسه ها
چونکه #دارا کنار #سارا بود
کاش باران بهار می آورد
باغمان برگ و بار می آورد
کاش #دارا برای #سارایش
بقچه ای از انار می آورد
یاد #بابا که آمد و #نان داد
بهر نان حلال تاوان داد
یاد بغضی که در گلو خشکید
یاد اشکی که بوی باران داد
آی! قاضی! که اندرین دیوان
از عدالت نشان نمی بینم
از چه رو کرده ایش در زنجیر
دست #بابا که #نان نمی بینم
یاد آن #شیرمرد در باران
آمد و #اسب خویش جولان داد
یاد آن پیر مرد #آهنگر
در ره آرمان خود #جان داد
یاد بادا ز مرد دهقان که
جامه را کند و آتشی افروخت
#ریزعلی اندر آن شب تاریک
راه روشن به خفتگان آموخت
باد سردی وزید و طوفان شد
سدّ شعرم شکست و جنحالی است
کودکی آشنا نمی بینم
جای #پطرس در این غزل خالی است
ای خوش آن #زاغکی که زیر درخت
ناگهان #قالب_پنیری دید
تا نیفتد بدست #روبهکی
(به دهن بر گرفت و زود پرید)
روبه چاپلوس و حیلت ساز
باب وعظ و خطابه را بگشود
آنقَدَر رفت روی مخ ها تا
هر چه بود و نبود را بربود
یاد آن #یار_مهربانی که
#پند می داد پیر و برنا را
بوی آن #جوی_مولیانی که
عطر می زد تن #بخارا را
#چشمه_سار زلال کوهستان
موج می داد آب دریا را
در سر راه خویش می درّید
سینه سخت #سنگ_خارا را
کاش می شد بگوش کودکیم
#باز_باران_ترانه ای خواند
#باممان را کند #گهرباران
نغمه ی عاشقانه ای خواند
باز #کوکب، بدست، شیر آمد
#نیمرو آمد و پنیر آمد
#بز پشمی دوباره #بع_بع کرد
#حسنک باز هم که دیر آمد
از لب روستای خواب آلود
خنده برچیده گشت و قهر آمد
رخت بستند #کوکب_و_کبری
#حسنک هم بسوی شهر آمد
آه #کبری! چقدر پیر شدی
پاک خاموش و گوشه گیر شدی
خیس شد خاطرات کودکی ات
چون #یگانه تو هم اسیر شدی
#امیر_وحدتی_یگانه
خاطره انگیز خیلی چیزها نسبت به گذشته تغییر کرده .
عرضم به خدمت شما که من بچه که بودم نارنگی ها نارنجی بودند بزرگ تر شدیم رنگ نارنگی ها زرد شد بزرگ تر شدیم پرسیدیم این چیه که سبزِ گفتند نارنگی است .
ولی این قسمت رو که فرمودید.در گذشته راه های مدرسه امنیت
داشت...
به نظرم امنیت امروزه بهتره نسبت به زمان تحصیل من .
.
سروده خاطره انگیز بود علی الخصوص که در خلال سروده ای که برای شروع سال تحصیلی بود
گریزی هم به زندگی روز مره قدیم داشته اید .
موفق باشید