سلام مجدد بانو سپاسگزارم ببخشید لطفاً حتماً اشتباه از من بوده من شعری قبلاً از شما در سایت خواندم که یادمه همه تسلیت می گفتند .
خداروشکر الحمدلله خداسایه پدرمادر و عزیزتان را برایتان حفظ کند :
چه شبی بود آن شب؟
کاش هرگز نمی خوابیدم!
خواب هایم همه تعبیر شدند .
یک شبه آهِ نفس گیر شدند .
گم شدم در پس یک ابر سیاه
گیج ومنگ از همه جا
ثانیه ها همه یک قرن شدند.
چه شبی بود آن شب ؟
در پی دیدن او پیر شدم .
وچه سخت از همه دلگیر شدم .
کوه صبر بودم اما ز جهان سیر شدم .
درد وغم در قفس جان ،زمین گیر شدند.
مادرم ،اسوۀ صبرُ تحمل به یکباره شکست
پدرم تاب وتوانش همه رفت ز دست
ومن غمزده باید چه کنم
درد ،درد بودُ چه سخت نتوانی دوایش بکنی !
چه شبی بود آن شب؟
کاش هرگز نمیشد وقتِ سحر
که تنش بی جان بر روی دستان پدر
ونگاهش آرام
چه زیبا بهخواب ابدی پیوسته
گویا از غم دنیا شده او خسته
ودگر من نشدم آن من قبل
تکه ی جانم رفت .
وخدا داد به من صبر وآرامش محض
وگمانم این است روح من هم شده قبض !
چه شبی بود آن شب ؟کاش هرگز نمی خوابیدم ( شعر از خانم نرگس زند آرامش )
سلام سپاس از یکایک شما بزرگواران