شنبه ۱ دی
|
دفاتر شعر افسانه احمدی ( پونه )
آخرین اشعار ناب افسانه احمدی ( پونه )
|
برگ خشکی وسطِ حادثه ی پاییزم
در نگاهِ همه ی رهگذران ناچیزم
باغ زردی شدم از حمله ی طوفان در گِل
نیست جانی که از این بی ثمری برخیزم
سال ها از پی هم رفت به تکرار، هنوز؛
رویِ تاریکیِ شب یکسره حلق آویزم
سهمم از مزرعه ی زندگیِ رویایی ؛
نقشِ آن مترسکی شد که سرِ جالیزم
هر شب از درد فراوان به گلو میپیچم
نسخه از اشک دو چشمم بشود تجویزم
هر کسی تجربه اش را به سرم میکوبد
دیگر از سرزنش و پرت و پلا لبریزم
این همه درد دگر نیست مرا حوصله ای
تا که با مدّعی و شاکیِِ دل بستیزم
آنچه را باعث احوال بدم می گردد
لای قربالِ دو دستان دلم می بیزم
حرف ها دارم اگر همدم و گوشی باشد
هر چه دارم همه از سینه برون میریزم
دلخوشم تازه بهار آید از او جان گیرم !
"پونه"ای سبز شوم از هیجان گلریزم
افسانه_احمدی_پونه
─┅─═ঊঈ🍃🌸🍃ঊঈ═─┅─
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
ولی چرا غربال رو قربال نوشتید؟...🤔
درود بر شما پونه خانوم عزیز
موفق باشید