شنبه ۱۲ خرداد
|
|
عاشقان در دَمی دوعیدکنند(مولوی) ...
|
|
|
|
|
حرمتمراچونشکستیمننمیبخشمترا
|
|
|
|
|
به یمن طلعت تابان نوبهار امشب
|
|
|
|
|
سلام و درود بر مدیر محترم و تمامی دست اندر کاران سایت شعرناب
ممنون از زحمات شما عزیزان
سال نو س
|
|
|
|
|
عشق را دیدم که بر دارش زدند
بر صلیبی روی دیوارش زدند
|
|
|
|
|
طاقتی ای دل، نسیمی گرچه ناید سوی ما
نیست مائی چون شراب کهنهٔ مینوی ما...
|
|
|
|
|
▫ آفرودیت
وعده اش...
انار بود و دااررر
|
|
|
|
|
نفرین به هر چه فال و تفأل...دلم شکست!
بیزارم از غرور و تحمّل...دلم شکست !
با اینکه اعتقاد ندارم
|
|
|
|
|
دست دل ام را
لرزیدی
موی سپید م
رو سیاه شد
|
|
|
|
|
میکنم فخر بسی گر تو بمن یار شوی
غم بدل راه نیابد که تو غمخوار شوی
|
|
|
|
|
امروز دوباره یاد او در سر بود ...
|
|
|
|
|
عجب حال و هوایی داره نوروز
عجب شور صفایی داره نوروز
کنار دلبر ِ با مهر و شیرین
چه حس دلربایی دار
|
|
|
|
|
به پایان و سر آغازی دگر آید
|
|
|
|
|
دلم از كوچه اسفند گذشت ...
|
|
|
|
|
لبتخرماینخلستاناهوازاستمیدانی
|
|
|
|
|
میم را از قلب پاک و مطهر احمد
جراحی کنیم تا به احد برسیم
|
|
|
|
|
صوت وصورت سبز
بلوغ باغ بود
به هر انجمن
کشیده
زلف عنبرین یاسمن
به شامه ی چمن،
نازک نگـــــــــ
|
|
|
|
|
خدای خاموش تو
.. زار زار می بارد
.. روی سجاده ی من
|
|
|
|
|
ای خلیفه الله که از قبل از ازل
حلقه ی اشرفیتت را با سبابه ایما
به سوی حرا گرفته ای
|
|
|
|
|
نوش من چشمه من سبزه جان پروره من نوروز من
|
|
|
|
|
میشود گاهی حریمِ آسمان را هم شکست
دل بُرید از خاک و بر شهبال عنقا هم نشست
|
|
|
|
|
روح زلال زن پریشان ز غم مباد
گل های مهر دلش فسرده ز ماتم مباد
|
|
|
|
|
بیستون فرهاد داشت
در دلش فریاد داشت
جان شیرینش تمام انفجار عشق بود
|
|
|
|
|
آسمان چلهنشین است و دعا میخواند /
همصدا با همهی پنجرهها میخواند /
جز خدا هیچ کسی لایق وصف
|
|
|
|
|
این دل نبود جای کس دیگری ای دوست...
|
|
|
|
|
عـطـر عـیـد آمـد ز گیـسوی بـهار
مست شد گلشن ز صهبای نگار
|
|
|
|
|
اتاقت سرد و خاموش است
نشد نوری نیفروزم
که چون شمعم به شبهایت
به پایت ساده میسوزم
|
|
|
|
|
تو تلخ کامی ام ببین بیا تورا عسل کنم
نشین تو در برابرم که تا تورا بغل کنم
بیا که از لبت دمی، صدای
|
|
|
|
|
صبح است و هوای آفتاب است مرا
در زلف بنفشه پیچ و تاب است مرا
|
|
|
|
|
یک معیار از حلال و یا حرام بودن یک کار اینکه آن کار مرا به بهشت نزدیک می کند یا به دوزخ
|
|
|
|
|
در پگاهِ بهار
استخوانهامان سفید شد
مانند شیشه صاف
خنده ی بچه ها سفيد شد
مانند شیشه صاف
سکه ها س
|
|
|
|
|
من همون ماهی تنگم
که رسید به تو به ماهی
تو همون مخزن رازی
که شدی چشم به راهي
|
|
|
|
|
سفره یِ هفتسینِ این خانه
بی تو عطرِ بهار کم دارد
|
|
|
|
|
یعنی که تو ای " بهار" ! از ساداتی
|
|
|
|
|
کسی مرا نخواهد خواند...
چرا که من
غزلی گنگ و بی واژه ام!
آری
من حوای سیب های نچیده ام!
|
|
|
|
|
همه ی دلخوشی ام بود کنارت باشم
توی تقویم خودم فصل بهارت باشم
تو که دریایی و من ماهی تنگی کوچک
این
|
|
|
|
|
گیرنده ی جان جانان ماست
عمری که در مکمن جان ماست
|
|
|
|
|
شدپهنهی دشتپُرگلِآبیوسرخ
سرمستیِ گل،شکـوفه باران آمد
|
|
|
|
|
هر انسان مانند یک چراغ راهنماست که اگر یک لامپ او روشن باشد̒ چیزی نمی داند و فقط با حرف زدن دیگران ر
|
|
|
|
|
دردت را به من بگو !
بغضت را در من خالی کن
حرفت را به من بزن
|
|
|
|
|
مثل بیت سرو پا گیجم و جز خوانش تو
|
|
|
|
|
عید است، ولی دیدن روی تو محال است
دنیای دلم عاشق رنگ و خط و خال است
عید است، به فتوای لبِ شیخِ شری
|
|
|
|
|
مسافران سرزمین افسانه ها خوش آمدید
|
|
|
|
|
فروغی پر تو افکنده سراسر بام دنیارا
در آغوش صبا بینی دم پاک مسیحا را
فرشته خ
|
|
|
|
|
چه نرم می نوازند
بوسه های هامون سینه ات
موسیقی مهر را.....
|
|
|
|
|
یک شعر خیلی باحال برای دوستم
|
|
|
|
|
دکتری به مریضی گفت بدحال. این چه وضع و حال است اقبال
|
|
|
|
|
منم یک آدم رسوای دیگر
اسیرِ عشق یک حوّای دیگر
منم شورآفرینِ عشق شیرین
منم مجنون یک لیلای دی
|
|
|
|
|
خیلی عاشق تو بودم
اما اینو بت نگفتم
|
|
|
|
|
نگاه یخ زده ی آن ها
گز گز افکارم را
بیشتر میکند...
|
|
|
|
|
این روزهای آخر اسفند تنهایی
دلها همه در سوگ یاران سفر کرده پر از درد است
این روزها دلها همه در ا
|
|
|
|
|
تورا رندانه گفتا عندلیبی طعنه ها؛ بشنو!
که طومارَت نپیچد درَهَم اربابِ کرامت ها
|
|
|
|
|
بال پرواز منی ، مادرم ، جان منی
|
|
|
|
|
تموم نبض احساسم تو هستی
تویی که مثل بارون بهاری
منم که بی تو مثل دشت لوتم
اگه روی تن خشکم نبار
|
|
|
|
|
هر روز تو این خونه آشوبه
از وقتی رفتی جای امنی نیست
...
علی رفیعی
|
|
|
|
|
همیشه ما گورستان های نو می آفرینیم...
|
|
|
|
|
دیوار ها
سقف کوتاه
یک روزن کوچک
|
|
|
|
|
وقتی گریبان مرا کابوس دل کندن گسست
|
|
|
|
|
تمام اشکایم را پاک می کنم
حالا تو از باران و
کوچه های خیس غمگین تری
|
|
|
|
|
دل به دريا نزده غرق نگاه تو شديم
واي بر حال دلِ من باز دريا زدِگي...
|
|
|
|
|
لحظه های زندگی
در گذرگاه زمان
ثانیه بر ثانیه
در عبورند
تو فقط فرصت را
به تماشا داری.....
|
|
|
|
|
بیا آرام جانم ای نگارین
که وصلت زین قفس بال است و پرواز ...
پیدای_پنهان
|
|
|
|
|
روزی پسری خورد سر سفره طعامی
چون سیر شد آن چاک لبش بست
|
|
|
|
|
از هراس هر واژه که گفتی به من آن شب
|
|
|
|
|
اگر مرغ اساطیری سبک دل بال بگشايد
خزان از فتنه برخیزد که یار احوال بگشايد
بگو از بودن پروانه در
|
|
|
|
|
اینجا
..یک گلدان خاک دارم و
..آب
|
|
|
مجموع ۱۲۴۴۶۹ پست فعال در ۱۵۵۶ صفحه |