سه شنبه ۱۵ آبان
اشعار دفتر شعرِ تنهایی شاعر سعید قدیانی
|
|
چشمون عاشق من
واست زده چندتا پل
طپش قلب ما دوتاست
حال و هوای سی و سه پل
|
|
|
|
|
مثل بازیه شطرنج
کیش و مات نگاتم
تا به آخرین مهره
پا به پا من باهاتم
|
|
|
|
|
تویی همچو بارون و شعری قشنگ
منم شاخه ی خشک روی درخت
توی این ترانه باز هم میگم پدر
که محتاجتم توی
|
|
|
|
|
منم رنگی از شب ولی بی صدا
تویی نو و زیباییه مثل ماه
|
|
|
|
|
منم رنگی از شب ولی بی صدا
تویی نور و زیباییه توی راه
واسم نوری هستی توی این مسیر
به سوی روشنی و
|
|
|
|
|
دلم بازم میگیره وقتی نیستی
تو جمعه ای که از ما غم گرفته
مثل ترانه ای که خوندن اون
من و تو رو تو ت
|
|
|
|
|
تب تندی نشسته روی برفها
جوونه ی دلم باتو بهاریست
توی سبزینگی دشت قلبم
سروری از ترنم تو جاریست
|
|
|
|
|
تموم نبض احساسم تو هستی
تویی که مثل بارون بهاری
منم که بی تو مثل دشت لوتم
اگه روی تن خشکم نبار
|
|
|
|
|
واسم دوباره تازه كن بهار رو از طعم عسل
تا سوي عاشقونه ها تا انتهاي اين غ
|
|
|
|
|
تورو از نبض دریا میشه حس کرد...
|
|
|