پنجشنبه ۵ مهر
|
|
یک بوسه ی پُر گاز شروع شد
|
|
|
|
|
حس آن دوران که قرآن را به جان ترتیل شد
|
|
|
|
|
من رو به مرگم،زودتر اعجازکن خُب
|
|
|
|
|
اوج فرشته است این ،
افسانه ی رهیدن
|
|
|
|
|
از آن اغواگری نازِ نازِ مست چشمانت
جنونرا در بغل یکباره چونان یه ضریحِ قابل تقدیس
|
|
|
|
|
دوباره دیدمت در خواب از جان گریه می کردم
|
|
|
|
|
سه بُعدیِ کلماتم، به مرزهای جنون
|
|
|
|
|
اَلا در راه عشق تو چه بیمی باشد از تاوان
|
|
|
|
|
ای که با عشق امدی جان بخشیدی مرا
با سر دل امدی معشوقه می خواندی مرا
بوسه باران من کنم چشم زیبای
|
|
|
|
|
قلبی ک تورا نداشته باشد
اگر روزی بایستد...ب هیچ احیایی جواب نخواهد داد
|
|
|
|
|
دروازهٔ آزادیِ آوازِ مرا بست...
|
|
|
|
|
چشمایی داشت آبی بود
ولی دختر بدی بود
رفت و تنهام گذاشت
گفت عشقمون ابدی نبود
بزودی...
|
|
|
|
|
دور گل یانیما صنم آچیلسین دِلیمیز
حلّ ایله جمالونلا بیزیم مشکلیمیز
|
|
|
|
|
شادمانه ،کودکانه،پر هیاهو
می نشینم بر چرخ گردون
دستهایم در هوا پر
چشمهایم پر ز لبخند
تیغ آف
|
|
|
|
|
همگان فریاد خواهند کشید
شیپور چارچیان
در حال عبور است
پیام نظام همراه سوار
چهار نعل اش از روی
پ
|
|
|
|
|
گفت من بنده ی محبوب خدایم...
|
|
|
|
|
به خاطر دارم آن روزی که دیدم عاقبت آن را
|
|
|
|
|
مجذوب طعم
تند وفلفلی آزادی
شد دختر بازیگوش
تا ساندویچ بی عفتی را با
لذت بیشتری گاز بزند
|
|
|
|
|
پنگوئن های امپراطور در خوابم رقص سماع بر پا کرده بودند.ماهیان مرکب انگار با چشمان من می دیدند....
|
|
|
|
|
بیمحل میگذری از منِ آواره محل...
|
|
|
|
|
توبِه گر رندی ما بوده مبارک من از ان
چون شدم رند که فرزانه قماری بودم
|
|
|
|
|
اول از ماندن خیال عشق را راحت کنید
|
|
|
|
|
گفتم دختر جان
یک بار دیگر اسمت را بگو...
|
|
|
|
|
رُسوخ ناز چشمانت به سمت جان دل بسته
زآغازین دم آغاز
خیالین خاطر زیبا
|
|
|
|
|
محیطِ ترجمهی شب، اتاقِ تک نفره
|
|
|
|
|
رخش عمرم میدود تا بی کران دیگری
|
|
|
|
|
تو از مویرگ هایش بیرون می پاشی
|
|
|
|
|
من ازفردا نمی ترسم ،
چون ترا دارم
|
|
|
|
|
چشمان من
قوری ترک خورده اند
پرچسب وبست
|
|
|
|
|
از دوریت دیگر ندارم اختیاری
وقتی مرا دست تباهی می سپاری
هر دم به یادتو نگاهم اشکبار است
چ
|
|
|
|
|
چنان از غم پریشانم پریشان
|
|
|
|
|
دنیای دون که لحظه ای با ما سرسازش ندارد
آزادگی را دشمن است آغاز پردازش ندارد
بایدشبیخون زد به ا
|
|
|
|
|
🌸شب برفت و روز آمد، نغمه خوان شد آفتاب🌸
🌸زندگی چرخید و چرخانید در هر پیچ و تاب🌸
|
|
|
|
|
تورا همچون پلنگی خیره بر مهتاب میبینم
|
|
|
|
|
شرمنده دلم در شب پاییز هراسان می گشت
|
|
|
|
|
نگهم کردی و در لحظه دلم رفت که رفت
پشت ان پنجره رو به جنون نگهت
|
|
|
|
|
وغ وغ ساهاب بازیچه بود ، در دستان بچه ها
|
|
|
|
|
امشب از حوصله ی بی تو شدن آشوبم
|
|
|
|
|
برگشت از راهی که بی من رفته بود عشـــق
|
|
|
|
|
سینه اش بوی ماهی مرده می داد....
|
|
|
|
|
جگر خواهم خرید از درد فردا خواهم آمد
|
|
|
|
|
شب شد و دوست نیامد خبری می خواهم
قاصد خوش خبری ،نامه بری می خواهم
یک سلامی ،سخنی ، قاصد مهری کاف
|
|
|
|
|
استوار چون کوه
ایستادی و نشاندی تو مرا
گاه و بیگاه به راه میرفتم
من به بیراهه پِیام بود
که به
|
|
|
|
|
غصّه در دل مثلِ زر دارم برای آینه ..
|
|
|
|
|
در جذبهی آواز تو
در زخمههای ساز تو
در فرصت پرواز تو
من پر شدم از شعر و شور
...
|
|
|
|
|
مشو تکرار بر هر تلخکامی
که در اندیشه وقدرت بنامی
|
|
|
|
|
یک غزل و یک رباعی از مهدی ملکی الف همراه با عنوان
|
|
|
|
|
از من نرنج که سرکشم موعودِ معبدِ شبم/بر آتشِ چشمانِ تو ، سجده زدم ، گریستم
|
|
|
|
|
تا که عشقی با غزلسازی فراهم میشود،
بسترِ "دلدادگیها" سبز و خرم میشود
میزنم دریا به دریا نم
|
|
|
|
|
اگرچه داغ تو همواره در این سینه جا دارد
ولی این سینه امشب سوزشی بیانتها دارد
|
|
|
|
|
جان فدای زینب (س) و دل آشنای زینب (س) است
دل به زینب (س) آشنا و جان فدای زینب (س) است
در قیامت گر
|
|
|
|
|
ای ساربان اُطراق نه ! پر شورِ زین جـــا رفتنم
|
|
|
|
|
سر به دار زندگی بخشیدم و گشتم عَــــــــدَم
چون به معنایی رسیدم از عَدَم تا یک قَدَم
|
|
|
|
|
خود چو پروانه ز نو آرائیـــــــــم
کان نبودیم و این چون مائیم
|
|
|
|
|
تو که ناهید سَمائی
هدفم وصفِ تو باشد
|
|
|
|
|
ای مهاجـــر از تمـــام بودنم
ژَنده پوش این خرابه ها منم
|
|
|
مجموع ۱۲۶۸۹۸ پست فعال در ۱۵۸۷ صفحه |