شنبه ۱ دی
|
دفاتر شعر افسانه احمدی ( پونه )
آخرین اشعار ناب افسانه احمدی ( پونه )
|
باز پاییز است و پرسه روی ایوان دلت
می زنم جارو غم از کوچه خیابان دلت
بی خبر در میزنم در میگشایی روی من
بی تعارف می شوم یک عمر مهمان دلت
باز می فهمم شکسته قلبت از نامردمی
می فشاری تا جگر را زیرِ دندانِ دلت
از تو میخواهم بگویی آنچه آمد بر سرت
تا شوم مرهم ، برای زخمِ چندانِ دلت
در نگاهت سادگی میبینم و یک بغض تلخ
ساده می سازم برایت سقفِ ویران دلت
باد و طوفان را حمایل میشوم با اشتیاق
تا شوم ساحل به امواجِ پریشان دلت
با دو دست زخمیِ دل میزنم صدها گره؛
بندِ دل را ، دورِ پاهای گریزانِ دلت
مینشینم روبرویت با دو فنجان چای داغ
تا بگردد آب ، قندیلِ زمستانِ دلت
با همه آشفتگی ها میشوم سنگ صبور
می سپارم گوش بر، دردِ فراوانِ دلت
می چکد از چشم تو شعرِ تری در دست من
می نویسم صد غزل را سطرِ دیوانِ دلت
رهگذر بودم ولی حالا شدم عاشق به تو
کاش باشم تا ابد ، در بندِ زندانِ دلت
رنگ آرامش گرفتم از تو و هم صحبتی
میگذارم سر به روی دست و دامانِ دلت
هرچه دارم را فدای قلبِ پاکت می کنم
خستگی را میبری ، با مهربارانِ دلت
زیر پاهایت صدای خش خش و باران برگ
لشگری باشد منظّم تحت فرمان دلت
مثل یک رنگین کمان پل میزنی باخنده ات
تا بهارِ "پونه"های سبز و رقصانِ دلت
افسانه_احمدی_پونه
─┅─═ঊঈ🍃🌸🍃ঊঈ═─┅─
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درود بر شما
آدینه بخیر