با سر دل امدی

ای که با عشق امدی جان بخشیدی  مرا
با سر دل امدی معشوقه می خواندی مرا
بوسه باران من کنم  چشم زیبای تو را
چون بهاری امدی زند می داری مرا
بلبلی چون شم گل احساست می کنم  
زان  هوای که امدی جام اوردی  مرا
زندماندن یعنی تواین جهانست جود تو
چون که افتادم امدی  شاد گردانی مرا
در دلم گه گاه عطر  عشق پاشیده ای
چون  صبا یم امدی رفته ی خاکی مرا
با نسیمی زره پاشم  امدی  جانم دهی
تا که موجی  امدی تازه  دیاریی  مرا
من شکسته ابادت شدم در هر مکان
چون حقیقت  امدی احمد کانی مرا
هر کجا گویند ذکر عشق الحق سروری
محفل انس امدی مونس جانی مرا
بهر  زیستن  حبیبم جان مجلس امدی
ای حبیبم امدی مجلس جان  ارامی  مرا
اشک در چشم من حلقه ی تنهایی زد
حب سلیمان امدی ان سلیمانی مرا
یک نفس بیشم نماند بر نفس صبر نما
صابری سلطان امدی معجز ثانی مرا
زان پیش جان منی  جان رود یادم زدل
چون  وصالم امدی حب واصل بامی مرا
شادی  بخشید ی به دل غمها گو رو
ای که بی غم امدی  سلطان بارانی مرا