شنبه ۱ دی
اشعار دفتر شعرِ دفتر شعر طوبی شاعر طوبی آهنگران
|
|
ای عشق جاودانه ارام زتو هستی
نیروی شباب
|
|
|
|
|
بزن بارا ن بزن باران خزان بینم گلستا نا ن
بزن باران بزن باران فتاد آتش به کو ه ساران
شقایق
|
|
|
|
|
گفت بی پروای این آتش بود
گر بسوزد جان. روح. آرام. بود
داستان. ساختن از حال پروانه
|
|
|
|
|
در بار گه سلطانی. جمع ای به عجب مهمانی
در آن محفل. توحیدی. بودند جمله ی عرفانی
سینه. چون مجنون
|
|
|
|
|
دانستم خرج کردن اوقات برنادانان خطا بود
به زیرچکمه. ی نا مردمان لهه کشتن هم جفا. بود
|
|
|
|
|
از شرح قلم درس بودن. آموختم
و از کرم او. بود. که سخن گفتن. آموختم
از جنمش. دل. شدم دل دا
|
|
|
|
|
خدا همان نگاه در چشم بشر بود خدا آهنگ ساز لحظه در زمان بود
خدا روشن تر از نور در ظلمت کده
|
|
|
|
|
گرچه پیری می کند پژ مردهام
عشق جوانی می کند با دل دیوانه ام
گر چه شد فر سود اندامم ندارم رقبتی
|
|
|