يکشنبه ۱۵ مهر
|
|
فردا که روزی قربانیست جان من قربانت
گوشی مرا نکن آب کـــــه سوختم از بریانت
|
|
|
|
|
به یک بوسه عشق معتبر میشود
به کویت دلی مفتخر میشود
همانیکه از وصف حالش سرود
که از غربت اش با خبر
|
|
|
|
|
تو را در باد میبوسم ، پنهانْ عشق میورزم/ از این ترسی که میگویی هرگز نه نمیترسم
|
|
|
|
|
مثل چنگیز شدی دلهرهی هر روزم!
آتش محو تمدّن به دل انداختهای!
|
|
|
|
|
صبح است و باز صحبت جانانم آرزو است..
|
|
|
|
|
برقی که بر آمد از محبت
تابید ز مطلع مشیت
|
|
|
|
|
ولی سرکش تر از آنم برای بردگی کردن
|
|
|
|
|
عید غدیر خم بر همه مبارک باشه
|
|
|
|
|
نام شعر: سردرگمی
شاعر:جوادجهانی فرح آبادی
|
|
|
|
|
انگار هر روز خدا، غم را به قلبم داده ای
اما به ظاهر عاشق و، دیوانه و دلداده ای
باشد قبولش میکنم، ا
|
|
|
|
|
گذر عقل به جیب ما خطاست...
|
|
|
|
|
مثل سیگاری که با بوسه ز من جان میگرفت
هم به من جان داد، هم جان عزیزم را گرفت
احمدصیفوری
|
|
|
|
|
راوی اینبار زبان را به دهن باز گشود
و برایم می خواند،قصه ی باران را
قصه ی تلخی ها
قصه اش دریا بود
|
|
|
|
|
بعد باران همه جا نم دارد
مثل چشم تو که شبنم دارد
|
|
|
|
|
درختی بی ثمر در روزگارم
بدور از باغ و...
|
|
|
|
|
نیاز دارم برای او تعریف کنم
هر آنچه از
این تکه نان خشکیده مانده است
از این واپس ماندگی
پشت چهره
|
|
|
|
|
شاعر بی الف
خمیده قامت و ...
|
|
|
|
|
تهوع شدید...
در یک لحظه ایِ بالا آوردن!
|
|
|
|
|
✍️تصنیف
م.مدهوش❤️🔥
🎤خواننده: بانو روشنان🌟
|
|
|
|
|
نوزاد غنچه رفت ،
تا به اوجِ بلوغ گل
|
|
|
|
|
منم افسانه ای سرکش
بیا با وعده خامم کن!
|
|
|
|
|
عقل می پرسید ای دل کیستم؟
عشق می پرسید ای دل چیستم؟
|
|
|
|
|
کۆساڵان بەفر دەباڕیدو
ئەمن لە قۆچان ساردم دەبێ...
|
|
|
|
|
دوبیتی مرده شوی
قدرت الله حاجی پور خوشابی
الا ای مرده شوی آرامتر شوی
مدارا کن به جسمم چ
|
|
|
|
|
خسته ام از ابر و باران خسته ام از صاعقه
|
|
|
|
|
دهکدۀ ما
دردهکدۀ ما که خدا راه ندادند
معمار جهانرا ره درگاه ندادند
بی نام و نشانها که برادر
|
|
|
|
|
کاری از دستم برنمی آمد
کبوتر زخمی مرد
و در شعرهایم
تنها
چند لکه خون به جا گذاشت.
|
|
|
|
|
به باور نگاه
از پشت پلک اشیاء
حادث ای مکررم...
|
|
|
|
|
ماهی در آب تشنه مانده و
سیل از غبارِ قدمهای تو به من رسید
سالها بعد که رفتیُ
و...
|
|
|
|
|
امشب هوای دلبری آید کنارم
|
|
|
|
|
عکسهای قدیمی توچون قاب گرفتم
تصویرتوازرونق مهتاب گرفتم
|
|
|
|
|
نان و آب و بیت و شورِخندههای من تویی
با تو دیگر فکر آب و غصهی نان نیستم
با تو چای و پرسه در ب
|
|
|
|
|
هم اکنون...
فرزندت را به دنیا می آورم!
|
|
|
|
|
راهی شدم این بار کجا ؟ هیچ ندانم
|
|
|
|
|
دریا مرا با خود برد ،
به سرزمینی مشکوک
|
|
|
|
|
من دیوانه به پا
تشنه یک برگ مهر روان
من افتاده به سراب
|
|
|
|
|
خالق ام عضوی به انسان داد نام اش شد زبان
گوشتی جنبنده را بِنْهاد در بین دهان
|
|
|
|
|
ما زنده ایم با غم دوران و درد بیش
|
|
|
|
|
ماه را که چیدم،
آسمان /
سگرمههایش در هم رفت...
آه...
--چقدر خود خواهم!
لیلا_طیبی (صح
|
|
|
|
|
عدل و انصاف نباشد که تو یارم نشوی
تو گل سر سبد فصل بهارم نشوی
|
|
|
|
|
شعر دوری ، شیرین ترین ترانه
|
|
|
|
|
پیامی هست از من سوی ایرج
ببر ای باد ،جُردن،سوی ایرج
پیامی واضح و گویا و روشن
ببر از جانب دل خسته
|
|
|
|
|
از سمت استان ___
خدمت دوستان___
از نوع مدیران___
|
|
|
|
|
دنیا چرخ و فلکیست گردان، بالا و پایین دارد فراوان.
گاهی اوج میگیری، شاد و سرخوش، گویی دنیا در
|
|
|
|
|
زن شدن تفاله ی درد و
زن شدم شبی به کار آیم
مرد ِ بی زهار ِ بی ریشم
زن شدم که مرد بار آیم
|
|
|
|
|
تو را شکستم؛
جهانم
رنگارنگ شد...
|
|
|
|
|
کارو ول کرده شده یارِ همستر داداشی
|
|
|
|
|
با دلم گفتم که از این کرده ها پروا کند
|
|
|
|
|
در کــنــــار چــهـــار راه زنـــدگـــی
ایستاده کودکی چشم انتظار
|
|
|
|
|
برگی به روی دریا
هنگامه ای ز موجها
|
|
|
|
|
مرض قند دارم و هر دم
هوس می کنم
شیرینی لب های تو را
|
|
|
|
|
کجا بودی
تا که این ویرانه تنها را ببینی
در فراز شبهای یخی
در فرود غوغای تف دیده لبی
در صدای های
|
|
|
|
|
چشم های مست تو میخانه می ریزد بهم
دل که واداده ولی جانانه می ریزد بهم
|
|
|
|
|
آیا به انقراض یوزهای ایرانی،
--اندیشیدهای؟!.
به انقراضِ انسانیت
چطور؟!
لیلا_طیبی (صحرا)
|
|
|
|
|
از دوری تو ، به من جفا نزدیک است
پایان من و عمرِ وفا نزدیک است
با رفتنت از کنار من، می دانم
شب
|
|
|
|
|
صبح آمد و چای با صفا می چسبد
|
|
|
|
|
من از ترسالی چشمان مادرها
|
|
|
|
|
من ساده بگویم دل ما خل شده بود
همراه خودش آس مرا جل شده بود
یک روز هوایش به هوایی که نبود
نه روز
|
|
|
مجموع ۱۲۶۹۶۶ پست فعال در ۱۵۸۸ صفحه |