سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 14 مهر 1403
  • روز دامپزشكي
2 ربيع الثاني 1446
    Saturday 5 Oct 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      شنبه ۱۴ مهر

      کشتی نومیدی

      شعری از

      آذر مهتدی

      از دفتر فریاد نوع شعر نیمائی

      ارسال شده در تاریخ ۷ روز پیش شماره ثبت ۱۳۲۸۸۸
        بازدید : ۲   |    نظرات : ۰

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه

      وقتی به آخر می رسد کشتی
      چیزی بنام گل نشستن هست
      جایی که دل خواهد به خاک غصه بسپارد
      جایی که کهنه بادبانش می شود در بند
      الوارهایش می خورند خود را
      موریانه ها  بس که  شکم سیرند
      کشتی به گل وقتی نشست
      یعنی که نومید ست
      یعنی که دیگر حس خوبی در وجودش نیست
      یعنی که دیگر عشق بی تاثیر
      یعنی که دیگر از  خودش سیر است

      بر روی عرشه از عبور باد
      در لابه لای بادبانش
      با قیژ قیژ صدایش نیست پیوندی

      دستی طناب لنگرش را می کشد آیا؟
      تا بی نهایت  آبی  دریا
      آیا دوباره  می برد او را؟
      اینجا تنش تلماسه می بندد
      یا می شود کشتی ارواح
      اینجا بدون ناخدا
      حتی نمی داند
      در گل نشستن خون بهای چیست؟

      هی می خورد،
      هم چون،
      جذامی ،
      پرتوفشانی های خورشید،
      در روزهای داغ و تفتیده ... یا سردی
      شبهای یخبندان، تنش را

      وقتی که می کوبد  تن خود را به صخره
      حتی اگر یک مرد دریایی بخواهد
      لش مرده اش را سوی دریاها براند
      جز تکه های سالم چند تخته پاره
      چیزی از آن کشتی نمانده، نعش واره
      کشتی به گل تن داد،
      یعنی مثل موجی
      که خود را،
      گاهی به  صخره می زند
      گاهی به ساحل
      او هم چنین کرد
      بشکست، شد پاره پاره
      صد قطره اش  هر گوشه ای افتاد،
      او هم چو موجی خسته از
      اوج و فرودش
      شد قطره های بی قواره
      در جزر و مدهای مکرر
      پاییز عمرش شد ترانه

      ۲۸شهریور۱۴۰۳
      آذر.م
      ۰
      اشتراک گذاری این شعر
      ۱ شاعر این شعر را خوانده اند

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2