بعد باران همه جا نم دارد
مثل چشم تو که شبنم دارد
دل خوش سهم تو از فردا باد
دلت امروز اگر غم دارد
چونکه آشوب تو آرام شود
این کلام حجت مرهم دارد
دیر یا زود مرا خواهی دید
پس چه حاجتی به ماتم دارد
وقت ماندنم سرآمد رفتم
که خدا به من نیاز مبرم دارد
گرچه من سرزده مهمان گشتم
عادت از زمان آدم دارد
رسم دیرین متوفی گویند
یک وصیت و نامه خاتم دارد
من به نوبه خودم می گویم
که ادب حق مسلم دارد
تا توانی ز طمع خالی باش
که طمع حرص دمادم دارد
کینه آفت و حسد مسموم است
عقربی که نیش آن سم دارد
هوس هر لحظه کسی را دارد
عشق کافی است یک همدم دارد
مرز بین حق و باطل تار موست
تار مویی که درازای دو عالم دارد
فکر بد ویران کند هرباغ را
ساده دل خاطر خرم دارد
آخرین نکته که زندگی آموزد
مرگ می آید و مشت محکم دارد
سفر آخرت آخرین سفر می باشد
چه بسا پیچ و بسی خم دارد
چه بسا سخت و بسی دشوار است
سفر این چنین مقصد مبهم دارد
روز اولی که آمدم دانستم
هر آمدنی رفتنی هم دارد
ولی باز بعید میدونم خدا نیاز مبرمی به ما داشته باشعع
درود بر شما
موفق باشید