دوشنبه ۲۸ خرداد
|
|
به امتناع خویش
کدامین
بی نهایت را
بیــــــــــفزایم
آنگاه که تاریخ
مرا شکاند...
ساده شد
|
|
|
|
|
نگاهت می کنم گاهی خودت امام نمیدانی
خیال آهسته می بوسد لبانت را به آسانی
|
|
|
|
|
زنِ بد! طالعت این است که تنها بشوی!!!
سر یک تبصره، پر حاشیه امضا بشوی؛
بند در بند، پر از باید
|
|
|
|
|
مسلحانه، شبانه با چهارپاره
|
|
|
|
|
فرصتی
برای باخت نمی بینم
وقتی نگاهم
به صدف های
دهان�
|
|
|
|
|
کسانی که می توانند امید باشند.
|
|
|
|
|
با حسرتم در مرگ می میرم
در دفتری صد برگ می میرم
مانند سربازی که دل داده
در برجکی...بی جنگ می میرم
|
|
|
|
|
چه حس غریبیست نفرت عشق را در دل پروراندن...
|
|
|
|
|
درزمانمامحبتسادگیدردبدیست
عشقهایپاک اینجا بایگانی میشود
|
|
|
|
|
نسیم را می ستایم...
نسیم ای خلوت دل
|
|
|
|
|
چشمهایم ردیفِ یک شعرند...
|
|
|
|
|
حالا که باید زود تر مرد . ترجیح می دم خواب باشم
ترجیح می دم مثل دریا . تصویری از مرداب باشم
علی رف
|
|
|
|
|
دوش بخوابم سحر ؛ دست بدعا دیدمت
گریه زچشمت روان ؛ حال بکا دیدمت
|
|
|
|
|
لشکری دارم سَرِ دستم که نامش اصغر است
خون حلقش را فقط بهر خدا آورده ام
|
|
|
|
|
برای لبخند دخترکان شعر نمیگویم....
|
|
|
|
|
میخواهم به زبان نستعلیق..
|
|
|
|
|
زبان حال حضرت زینب در اربعین با ابا عبدالله
|
|
|
|
|
شبیه سایه ای آبی،کسی در آسمان گم بود
ولی از بودنش موجی درونم در تلاطم بود...
|
|
|
|
|
میسوزد از فراقت چون شمع جانم امشب
|
|
|
|
|
نیستی ؟
امّا ...
از تو لبریز ام !
|
|
|
|
|
آسمان بوی تو را گرفته بود
و زمین تو را نفس می کشید
من چه بودم که نگاه دارم ریشه های تو را در خ
|
|
|
|
|
::::::::::::::: از یادها که او شد بیداد جای او شد :::::::::::::
|
|
|
|
|
وقتي كه سنگ نگاهت، شيشه ي دلم را زد
|
|
|
|
|
هـزاران باورِ چـرکین، بـه جـانت می زنـد نِشـتر.....
|
|
|
|
|
یک اتفاق ساده بود اما نیفتاد...
|
|
|
|
|
این همه شعر و سخن در تو نمی گیرد اثر
مانده ام مبهوت، تو شعری نمی خوانی مگر؟!
|
|
|
|
|
از شوق، چون موهای او حالم پریشان شد
|
|
|
|
|
با دیدنه رویه تو رنگ از رخ من خالی
|
|
|
|
|
سفر ت به خیر و خرم تو گل کدام یادی
|
|
|
|
|
✳✳سر اندیب
کریشنای عزیز
ای آتش بی پایان
تو ای مهرگانِ همهٔ نیکی ها
من سوختم
|
|
|
|
|
آخرین اتوبوس هم رفت
باز هم سوار نشد
|
|
|
|
|
قصه ی امروز از اشک دل است!
اشک چشمانم که خشکید و نماند. . .
مثل فنجانی که از قهوه نشد لبریز. . .
|
|
|
|
|
از نیمه راهِ عشق.. پشیمان.. گریختیم
|
|
|
|
|
گنجشک من و قناری تو/
خیر تو شبیه آری تو/
چشمان تو تیز مثل خنجر/
قلب من و یادگاری تو/
دلبستگی
|
|
|
|
|
نمی کند اثری در روند همکاری
|
|
|
|
|
یکباره روبان ابی ام در باد گم می شود
|
|
|
|
|
خسته ام از جا نمازم خسته ام ...
|
|
|
|
|
اعتراض دارم آقای قاضی
من قاتل نیستم
اعدامم نکنید
بزارید حرفم را...
|
|
|
|
|
برگریزان و دردریای غم شناورم
می ریزد از بام خیال باران برابرم
|
|
|
|
|
امدم هذیان بگویم اهل منطق نیستم
|
|
|
|
|
داس برداشته مترسک مزرعه
چه بی رحمانه درو میکند گندم ها را
بی رحم تر از مترسک مزرعه
|
|
|
|
|
عصر عاشورا شد و خورشید خونین فام گشت
|
|
|
|
|
رنگ رخسار
رنگ به رخسار من از غم تو نیلگون
دل ز فراق ت چو شب ای گل من قیرگ
|
|
|
|
|
ختمی و نیلووفەر ئە ی خاکە دێ
پڕ بێ لە ئەسر گلین هە ژار
|
|
|
|
|
چتر نمی برم
می خواهم
باران را به رویایت
آبان را به آوایت
زندگی کنم
مه_ناز_نصیرپور
پ.ن: شا
|
|
|
|
|
اصلا دلم دیوار،چه میفهمی ترک بر ریشه ی دیوار یعنی چه...
|
|
|
|
|
تقدیم به شهدا و مدافعین حرم
|
|
|
|
|
به نام او که اوست
باز هم ثانیه ها
روی حصار بی دلیل انکار
نیشخندی به دلم میزند و می گذرد
من درون
|
|
|
|
|
پس از فریاد بلند مادرم
بار دیگر متولد شوم.
|
|
|
|
|
یک شب خیال راحت و یک خوابم آرزوست
روزی رهایی از دل گردابم آرزوست
|
|
|
|
|
روز را بی عشق تو بردن به پایان ساده نیست
|
|
|
|
|
هیچکس مانند من گمراه نیست..
|
|
|
|
|
تو خوبی مثه آدم قصه ها
همه حرفای پشتتم شایعس
|
|
|
|
|
جانم به لبم آمده گویی که نفس میکشم از روی کتاب
نفس آخرم و نطق خداوند که گفت پسرم زنده بخواب
|
|
|
|
|
در خاطره ی کهکشان
دفتر مشقِ هزار فرشته ی زمین
سوخته بود
راننده ی لودر
فرشتگانِ زمین را
|
|
|
|
|
شاید غریبه ای در من است
که هرگاه به آینه مینگرم
آنچه پیداست را
نه دیده ، نه میشناسم
|
|
|
|
|
مثل یک ماهی تنها
وسط تنگ بلور....
|
|
|
|
|
وزن این شعر بدون تو هجا کم دارد
|
|
|
|
|
ای بغض غم انگیز ترین شعر شبانه
امشب غزلم یاد تورا کرده بهانه
من واژه به واژه به تو پرداخته ام تا
|
|
|
|
|
می توانست معجزه "باشد
نه فقط یک پدیده علمی
بگذار به بیدارشدن بگویند رفتن به فاز زایشی
شکستن خو
|
|
|
|
|
از تو چه پنهان دلم چند وقتيست
|
|
|
|
|
رفت سوی آب سردار دلاور با شتاب
تا برد نزد حرم از رود آب آن ماهتاب
آب برد امّا نخورد از آب گر چه
|
|
|
|
|
به چاهي اوفتادم من كه پيراهن به تن نبود
اويس قرن آسيبم كه در بستر قرن نبود
|
|
|
|
|
تو آروم خوابیدی و من پرم از این حس ِ گنگی که همراهمه
همش تلخه این زندگی واسه من، کی گفته که شادی
|
|
|
|
|
"آبان" هم که بیاید
باز
"مهر" تو
از دل پاییزیم ....
|
|
|
مجموع ۱۲۴۸۱۰ پست فعال در ۱۵۶۱ صفحه |