سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        دلشوره

        شعری از

        رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)

        از دفتر رنگ سرخ خورشید نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۱ آبان ۱۳۹۵ ۲۳:۱۵ شماره ثبت ۵۱۵۴۹
          بازدید : ۱۲۳۹   |    نظرات : ۱۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        آخرین اشعار ناب رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)

        دلشوره
        شاعر و مداح اهل بیت رسول چهارمحالی(ساقی)
        .......................................ّ
        آمدم در کربلا دلشوره بر قلبم نشست
        ماجرای تلخ آن روز پر از ماتم نشست
        یادم آمد از زمان آمدن در کربلا
        با عزیزان و جوانان آمدیم در کربلا
        یادم آمد محملم را ساقی عطشان گرفت
        دست هایم را عزیزان قاسم و اکبر گرفت
        رو به رویم در رکاب محملم بودی حسین
        باعث آرامش قلب حزین بودی حسین
        آمدم من بر زمین پیش نگاهت یا اخا
        دور تا دورم پر از آلاله های کربلا
        آمدم بار دگر چهل روز بعد واقعه
        اربعین ماتم و رنج و بلا با قافله
        آمدم بار دگر دل خسته و زار و حزین
        پیر و فرسوده رسیدم کربلا اما غمین
        با ورود کاروان دلشوره بر جانم نشست
        لرزه بر اندام اطفال و یتیمانت نشست
        جای سیلی ،روی نیلی باز شد پیدا اخا
        کعب نی ،سرها به نی در خاطرم آمد اخا
        ترس دارم باز آید حرمله با یک کمان
        بر سر نیزه سرت بینم به دستان سنان
        حنجری با خنجری بینم ببرد شمر دون
        زیر سم اسب ها یک پیکر غلطان به خون
        باز سوزد خیمه و غارت ز آل الله کنند
        معجر ما را حرامی ها، غارت می کنند
        آمدم خورشید تابان به روی نیزه ها
        آمدم بار دیگر بنما طلوع در دیده ها
        آمدم قاری روی نیزه ها ای بی کفن
        کاش بودم جسم پاکت را بنمودم کفن
        من نمی دانم چگونه پیکر بی سر به خاک
        کرد تدفین و سپرد سجاد عابد توی خاک
        آمدم جان اخا من سر بلند و با وقار
        رو نمودم دست های آن پلید نا بکار
        مثل زهرا مادرم گشتم سپر بهر امام
        از ولایت پاسداری کردم و خط امام
        مجلس بزم شراب و خیزران بی وفا
        بزم روضه را به پا کردم برایت یا اخا
        گر بپرسی از سه ساله ماند در شام خراب
        در خرابه خاک شد وقتی سرت آمد به خواب
        میهمان گشتی به او اندر خرابه جان من
        دخترت بردی به همرات ایا دلدار من
        ساقی اندر ماتم یک اربعین درد و فراق
        می سراید از غم و دوری ز هجران وفراق
        ...ّ..................................................
        شاعر و مداح اهل بیت رسول چهارمحالی(ساقی)
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۵ ۰۷:۴۴
        درود گرامی
        آیینی زیبا و شور انگیز خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        شنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۵ ۱۶:۵۵
        درود بر شما بزرگوار. خندانک خندانک خندانک
        محمد ساکی
        شنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۵ ۱۷:۵۶
        ما شا الله
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        بهارک (دختر پاییز)
        شنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۵ ۲۰:۳۶
        سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوارم خندانک
        بسیاررررر زیبا خندانک
        خسته نباشید برادر خندانک

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک


        در خرابه خاک شد وقتی سرت آمد به خواب
        میهمان گشتی به او اندر خرابه جان من
        دخترت بردی به همرات ایا دلدار من

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

        ساقی اندر ماتم یک اربعین درد و فراق
        می سراید از غم و دوری ز هجران وفراق

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
        يکشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۵ ۰۰:۵۵
        یا حسین شهید
        وحید کاظمی
        يکشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۵ ۰۳:۴۷
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4