چهارشنبه ۲۸ آذر
|
دفاتر شعر قاسمعلی رفیع(شهاب آتشزاد)
آخرین اشعار ناب قاسمعلی رفیع(شهاب آتشزاد)
|
شبیه سایه ای آبی،کسی در آسمان گم بود
ولی از بودنش موجی درونم در تلاطم بود...
روان زمزمی روشن تر از کوثر؛پس از باران
زلال چشمه ای آبی تر از چشمان قلزم بود
هلال روشن لبخند از این حس پرده برمی داشت
نه اما!آسمان یک جا از این حس در تبسم بود!
زمینی؛آسمانی؛من نمی دانم؛ولی شاید
خدابانوی بی همتای عشق از جنس مردم بود...
وجودش واقعیت را به فرق بودنم می کوفت
خیال خالی «خود» در سراپایم...توهم بود...
برای مرد تاریکی در این صحرای بی حاصل
حضورش خوشه ای نورانی از تکرار گندم بود
نمازم بی فضیلت بود بی دستی به دامانش
غبار دامنش اعلاترین خاک تیمم بود!
من از دوزخ جنوبی تر،گرفتم حالی از محراب
که اهوازی ترین احساس یک قدیس...در قم بود!
خزان آشنایی را قناری خوب می فهمید
قفس هنگامه ی زردی پر از شور ترنم بود...
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.