يکشنبه ۶ خرداد
|
|
تقدیم به بی بی سه ساله کربلا حضرت رقیه خاتون
|
|
|
|
|
مشکلاتم در مسیر زندگی بیهوده نیست
جادهای بی پیچ و خم آیا لواسان میشود!
|
|
|
|
|
وقتی!
در چشمهای روشن گنجشکها
در جاری شناور گندمزار
در گردی سپید صورت مادر بزرگ
احساس می شدم
روش
|
|
|
|
|
تکه نان هایی که سهم ما فقط نگریستن و امیدواریست.
|
|
|
|
|
غزل : امروز معنا می شود
از دفتر : با نام تو
{{ذیفر}}
|
|
|
|
|
در دلم چیزی شبیه درد ، طوفان میکند
عقده ای در قلب من ، آهسته طغیان میکند
|
|
|
|
|
تمام جاده ها
به بن بست می رسند
|
|
|
|
|
شاگرد کلاس نابم...با شوق آموختن ونوشتن.....
یادگار ازتو همین سوخته جانی ست مرا
|
|
|
|
|
تو باشی جان و من آلاله ای ریش
|
|
|
|
|
ماندهام زیرِ
دندان های مصنوعی ام !
|
|
|
|
|
سبک می کند بغضش را
با گریه های پیا پی
آسمان پائیزی ..
|
|
|
|
|
حس می کنم احساس من پنهان نمی ماند
این ماه شب تاصبحدم تابان نمی ماند
با این هولاکوخان وچنگیزی که در
|
|
|
|
|
آنان که به سرمنزل مقصود رسیدند
جز جلوه ی معشوق دگر هیچ ندیدند
از باغ پر از میوه ی الوان که گذش
|
|
|
|
|
امشب دو چشم مست کجا میبرد مرا
|
|
|
|
|
وقتی تمام غصه اش را دور می ریخت
بر لحظه ها اسپند و عطر و تور می ریخت
فصل عبور برگهای خ
|
|
|
|
|
به کنج میکده دیشب صدایی از تو شنیدم
|
|
|
|
|
اگر صدای شلیک گلوله ها
و اضطراب این آژیر خطر لعنتی بگذارند
|
|
|
|
|
((عزمم را جزم کردهام..))
|
|
|
|
|
درجوانیرسمتونامهربانی بودوبس
وقتپیریشدندارم هیچذوقبوسهای
|
|
|
|
|
از برای همسرم ماشین و ویلا می خرم
با تو من یک شوهر بس ایده آلی می شوم
|
|
|
|
|
در دل آتشم اما به سر گلزارم
مستم از درد ولی با سر تو هشیارم
«یاد تو حس قشنگی است که در دل دارم
|
|
|
|
|
بدل گفتم شبی روی تو بینم
به روی شانه گیسوی تو بینم
|
|
|
|
|
بارون بزن دوباره
هوای گریه دارم
|
|
|
|
|
در مدح سید و سالار شهیدان ابا عبد الله الحسین
|
|
|
|
|
يا رب اين غوغاى بر جا مانده از تقويم چيست؟
كين زمان در پاى گلها سايه ى يغما رسيد
|
|
|
|
|
عقل از سر خودنویس من هو تو تو
|
|
|
|
|
چه راحت می بُریم از هم
چه آسان می رویم از یاد یکدیگر....
|
|
|
|
|
من گاری و ارّابه و فرغونِ عشقم
ماشینِ بی ترمز وَ بی فرمونِ عشقم
|
|
|
|
|
دلم میخواد...
آواز بخونم
شنگ باشم... ، لول ُ و ملول
می بینی ؟! اصلأ نمــ
|
|
|
|
|
اي همه زندگيم،به فداي ساقي نينوا
نذر توشد جوانيم ، اي علمدار و شه با وفا
|
|
|
|
|
(س) ساقه ی سبز امیدی به
(ک) کویر دل من
(و) واژه ی نغز غزل
(ت) تار سرودن بنواز
|
|
|
|
|
یک فرهنگ هم خوب است وهم بد کم وکیفش اما باتابعش هست
|
|
|
|
|
یک تکه ابری خیس و بی یارم
در آسمانی صاف می بارم
|
|
|
|
|
از فروغ عشق در میخانه ها ادراک سوخت ..
|
|
|
|
|
چه کردی با دلم سوی تو بال و پر نمیگیرد
سراغت را ز باد صبح هم دیگر نمیگیرد
|
|
|
|
|
دل مجنون
بی روی تو ای گل
که ندارم که صفایی
بی لطف تو ای عشق
که ندارم که وفایی
|
|
|
|
|
پريشان
مثل حباب
که بر تن نازک برگ مي غلتد
|
|
|
|
|
کاروانسالار عشقم ارمغان آورده ام
آسمانی ناله و آه و فغان آورده ام
|
|
|
|
|
بدل گفتم شبی روی تو بینم
به روی شانه گیسوی تو بینم
|
|
|
|
|
نمی دانی که در پشت ِ نگاه ِ سرد و خاموشم
|
|
|
|
|
تقدیم به مدافعین حرم و شهدای مدافع حرم و مدافع دین حق امام حسین(ع)
|
|
|
|
|
از برگ برگ پائیز این شعر می تراود
وز لحظه لحظه عمر ما را چو با خبر کن
|
|
|
|
|
گم شد صليب دار من
در ازدحام مرگ
مصلوب ناشده
مسعودشان شدم
سلمان ناى نى
در ناى بى كسى ....
|
|
|
|
|
کیست میکوبد چنین بر در....
|
|
|
|
|
دی شب به سکوت شاهد شب بودم
در عین ترانه دست برلب بودم
|
|
|
|
|
گفتم غمت حسابی آزرده کرد جانم
گفتا اجل نداده یک لحظه ای امانم
|
|
|
|
|
آمدآن سرونهانم وه،چه حالی داشتم.
|
|
|
|
|
زندگی در برزخ تردید هایت مشکل است
رحم کن بر شاعر دیوانه خواهش می کنم
|
|
|
|
|
فریاد حق خواهان بلند است کر نباشید
|
|
|
|
|
انداخت دل را در قعر قهر، امّا
گمان نمیبُرد غرقه شود
عشق آتشین، در آن !!!
|
|
|
|
|
(1)
در نقطه ای مبهم
انتظارم پرچم شد
سرود رهایی میخواند
کودکیم...
(2)
خیام رباعی
|
|
|
|
|
در کار زمانه هر که دیوانه تر است
|
|
|
|
|
تقدیمی به مدافعین حرم حضرت زینب
|
|
|
|
|
و اشک سیاه نی خوشنویسان با فرهنگ کهن و
چه خبره هستند و چه اصالتی دارند در نوشتن
( استعانت به غی
|
|
|
|
|
شسته ام تنها
در شلوغی کافه بی کسی ..
من و یاد تو
به دور یک میز
و عشقی که پک پک دود میشود در هوا.
|
|
|
|
|
تصورات قالبی
امروز آن روانشناس کچل
تمامی افکارم را به هم زد
چیزی نیست
تنها این پاهای لعنتی
با
|
|
|
|
|
تو رفتی ویک ماه شده در هیجانم
پر گریه شد از دوریت اطراف دکانم
اصلن به اطاق غزلم شعله گل نیست
از د
|
|
|
|
|
تا به کی مدرک گرفتن این چنین ای رنجبر
سوختن در دام درس و این کتاب ای رنجبر
|
|
|
|
|
قبیله_انگور_بت_سنگ_کفن_حسرت_تاریخ
|
|
|
|
|
ریشه های افکارم پرسه می زنند در
حوالی های تو
|
|
|
|
|
لبت طعم عسل های کنارن
دلت چون ساحلی پاک و خوارن
|
|
|
|
|
بهار من
بیا و شکوفه هایت را
دوباره برایم
صورتی گریه کن ...
بیا و شیطنت شب بوها را
دوباره
|
|
|
|
|
نیمه شب آمده اینجا گلکم
خواب، چشمان مرا می بوسد
پاکتی دود شد از رفتن تو
خس خس سینه ی پرسوزش من
ع
|
|
|
|
|
نیستی و حال من
شبیه حال یعقوب و زلیخا
در پی یوسف گمگشده
|
|
|
|
|
دشمنانمگفتهانددیگرمرابردیزیاد
درشبتاریکتوشمعی کهمیسوزدمنم
|
|
|
|
|
دوستم داشتی اما حس دوست داشتن را از من ربودی اصرارکردی وشعله نفرتم راروشن نمودی
|
|
|
|
|
چو ایران نباشد ، تن من مباد .....
|
|
|
|
|
بیدار شو از خواب که چیزی به سحر نیست
|
|
|
|
|
ز سر گناهان خود گذشته و عیب دگران میجوییم
نادانیم خود امـا ز افکار کـج دگـران میگوییم ...
|
|
|
مجموع ۱۲۴۳۴۴ پست فعال در ۱۵۵۵ صفحه |