فی البداهه ای برای شهید جمهور
🦋مثل پروانه
باکدامین پروانه نشسته بودی
که تو راعشق پریدن بیقرارکرد
درس عشقت زکدام مکتب گرفتی
که اینچنین توراشیفته ی یارکرد
باکدام آموزگار هم نشین بودی
که تورابالاله ی سرخ هم تبار کرد
بهر دلدار،بی قرار بودی وبی تاب
ابرکان راهی ات در مه وغبار کرد
آسمان بگوچه فکری داشت درسر
قلبش بی تاب بود وباران نثارکرد
شایداز شادی دیداربا تو بود که
اشک شوق بی وقفه دربهارکرد
هرچه بود وهرچه کرد آن آسمان
برین خاک زارجفابودآن دوارکرد
🪻🪻🪻
دست به قلم باشی و از کسی که ازسنگی خانه ساخت و از خانه ای محبت وازمحبتی ،جهانی شاد
به خانه ای چراغی بُرد و کلبه ای را روشن و بیراهه ای را راه کرد و مسافری رابه سرانجام برد
از کسی که اشکی را پاک کرد تا چشمی مسرور و مشکی را پرآب تا تشنه ای سیراب
و مردمی خوشحال کرد تا خدا را شاد
نگویی چند کلام ، وجدان به سخن می آید
🪻🪻🪻
خبررسیدکه درگوشه ای کارلنگ است
سربازوطن آماده شوکه وقت تنگست
وجدان بیخ گوش نشست اصراراصرار
بایدبه میدان شدکه نه هنگام درنگست
باید به نیستان شدزیرباران مردباران
باران لیک نیست بل باریدن سنگست
جامه سیه کرد روی درهم آسمان باز
حالش انگارخراب باران نه قشنگست
بغض درگلوست فلک باران لباس رزم
گویی باران سر شعرنداردوبجنگست
گفتیم که دست بردارازبارش بس کن
این سربازوطن سپهسالارهنگ است
نه باران دست شست نه سیداز اراده
گویی تصمیم آن دوسخت هماهنگست
آهنگ سفر کرد سالارچوپروانه عاشق
مسلک پروانه شهادت و خونرنگست
باران بی وقت کنون سرزنش چرا؟
سیدمشتاق خدابودوبرتونه ننگست
اینک برای ماکه ندانستیم که بوداو
بازآی و بباروبر هرخلقت سنگ است
🪻🪻🪻🥀🥀🥀
رفتی وجان دادی ات تو،خاطرت ماندتو به محفل
قصه ای در شهر پیچید ، یاد تو در گوشه ی دل
🥀🥀🥀
درودبرشمابانوی عزیز
زیباقلم زدید
روح تمام شهدای راه حق شاد
وقرین رحمت الهی