سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        سلام بابایی

        شعری از

        رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)

        از دفتر رنگ سرخ خورشید نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۴ آبان ۱۳۹۵ ۲۲:۳۵ شماره ثبت ۵۱۳۵۴
          بازدید : ۶۵۰   |    نظرات : ۱۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        آخرین اشعار ناب رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)

        مرثیه شهادت حضرت رقیه
        نام مرثیه:سلام بابایی
        شاعر و مداح اهل بیت رسول چهارمحالی
        .....................................
        سلام بابایی،
        بیا ببین که دخترت غمین و خسته است
        بیا ببین که پهلوی منم شکسته است
        ای ماه تابان،
        می دونی دخترت شده اسیر کوفی
        می دونی سیلی و کتک خورده ز کوفی
        سلام بابایی،
        امشب چراغونه خرابه از حضورت
        امشب منور شده این خونه ز نورت
        به جون زهرا،
        بیا نظر کن به اسیرای توی شام
        سری بزن خرابه دیدن اسیران
        امشب دل من،
        هوایی برای دیدن جمالت
        دیدن اون رخ پر از مهر ونگارت
        توی طبق تو اومدی،
        موهای تو خاکی شده چرا بابایی
        ابروی تو شکسته شد کجا بابایی
        عزیز زهرا،
        عمه ها رو هی می زدن با کعب نیزه
        سپر می شد ز نیزه ها عمه به خیمه
        رو خاک صحرا،
        دیدم داداش اکبرمو شد اربأاربا
        جمع نمی شد بدن اون رو خاک صحرا
        گهواره اش رفت،
        وقتی که ششماهه ز پیش مادرش رفت
        رو سینه هات بابا جونم سر ز تنش رفت
        ساقی خیمه،
        عموی مهربون بیا ما آب نخواستیم
        یه بار دیگه ببینیمت چیزی نخواستیم
        بابای خوبم،
        به روی نیزه قاری قرآن شدی تو
        تو در تنور کوفیان پنهان شدی تو
        منو یه خواهش،
        منو ببر طاقت نداره دختر تو
        تو کودکی خم شد قدم اندر غم تو
        خوش اومدی،
        خرابه رو منور از نور جمالت کردی
        دخترت رو ببین بابا چه شادمانه کردی
        منو ببر،
        طاقت طعنه ندارم از بچه شامی
        نشون میده باباشو اون بچۂ شامی
        گله ندارم،
        معجر عمه رو بگیر عمه غمینه
        سیلی خور ما کودکان عمه حزینه
        دلم شکسته،
        ز ظلم ظالم توی مجلس. حرامی
        دیدم می زد با خیزرون لب بابایی
        غروب عمرم،
        امشب دیگه بر لب بومه
        عمر رقیه ات بابا جونم تمومه
        مردم عالم،
        من الذی ایتمنی صغر سنی
        داد از یتیمی از یتیمی از غریبی
        واژه سرایم،
        ساقی روضه های دشت کربلایم
        نوحه گر مصیبت و غم شمایم
        ...............................................
        شاعر و مداح اهل بیت ذاکر الحسین رسول چهارمحالی(ساقی)
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۵ ۰۸:۱۰
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود
        ماجورباشید ان شاالله خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        وحید کاظمی
        شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۵ ۰۶:۴۳
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        مصطفی رضاوند
        شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۵ ۱۵:۲۷
        آفرین خندانک خندانک خندانک
        رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
        شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۵ ۱۸:۰۴
        درود بی کران بر شما
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۵ ۱۹:۳۰
        درود برشما
        خندانک خندانک خندانک
        مهناز نصیرپور (بانوی فصلها)
        يکشنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۵ ۱۴:۱۸
        درود بر شما
        اجرتون با امام حسین خندانک خندانک
        رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
        يکشنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۵ ۱۷:۰۷
        ممنون در پناه حق موفق و سلامت باشید
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5