فریاد حق خواهانه دارم کر نباشید
همت گران تنها تماشا گر نباشید
شاید شما گلهای پر پررا ندیدی
یا آنکه نخلستان بی سر را ندیدی
شبهای سرد بی قمر را یادمان هست
اندر زها ی آن پدر را یادمان هست
آیا برادرهای ایمانی نبودیم ؟
همرا ه در شبهای طوفانی نبودیم؟
بار دگر آغوش بگشایید بر هم
در شادی هم شاد و در غم ها ی هم غم
هر کس به نفس خویش نه گوید شهید است
هر کس براه عشق میمیرد سعید
هر کس برای دوستش شد خسته مرد است
مرد است آن مردی که با خود در نبردست
روح بلند و غیرت فریاد تان هست؟
پیمان خون بستیم با هم یادتان هست؟
آنها که بر راه حقیقت پایدارند
راحت سرو پا و دل جان می گذارند
هنگامه ی صبح ظفر را یادتان هست
لبخند در خط خطررا یادتان هست
هر کس گلی در این شهید آباد دارد
خود سوزی پروانه ها را یاد دارد
هر چند از نامحرمان می پوشم این راز
حرف تو ناسنجیده کرد آن قصه راباز
فریاد را در گوشتان آهسته کردم
دشمن نفهمد حرف را سر بسته کردم
جمعی که فرق خا لی و پررانفهمند
تعریف تکبیر و تکبیر را نفهمند
آنها که قرآن را به ظاهر می شناسند
قرآن نا طق را چو کافر می شناسند
دانی همین اندیشه خامی ها چه ها کرد
حق را نشان رفت و حقیقت را فدا کرد
از سادگها یت خطر را می کنم حس
از خیر خواهی تو شر را می کنم حس
جان برادر آدم برفی نباشی
تو شیعه هستی شیعه ی حرفی نباشی
ویرانگری ، افسونگری، وارونه پوشی؟
دین را به یک تمجید باطل می فروشی ؟
آن کج منشهایی که درخط سیاهند
گاهی به صورت دین مدار و دین پنا هند
تاکی پرستش میکنی دل سنگها را
آئینه ای ، بگذار این شبرنگها را
رندی ، هجوم آ ورده وقت سادگی نیست
بر خیز دیگر موسم افتا دگی نیست
زین بیشتر در خواب و خا موشی نباشید
جنگ است در حال فراموشی نباشید
وقتی ندانستی نیاز هر زمان را
بر دوست غا لب مینما یی دشمنان را
یاران اگر مهر ولایت در دل ماست
معنی ندارد خواندن شعرچپ و راست
باهم چرا همسنگرو همدم نباشیم
باهم چر ا در هر چه بیش و کم نبا شیم
پا کان کجا دنبال رنگند ای برادر
کی مصلحان با هم بجنگند ای برادر
آنان که سربازان غیرتمند عشقند
فرزانه ی صبحند و هم فرزند عشقند
ای مرد از خود زار و از رفتن شکسته
برگرد در باز است روی هرچه خسته
برگرد بر پیمان خود مرد پریشان
آغوش حق باز است بر فرد پریشان
بازنده باشد هر که عقلانی نکوشد
احمق ، طلای خویش ارزان می فرشد
در شادی هم شاد و در غم ها ی هم غم
هر کس به نفس خویش نه گوید شهید است
هر کس براه عشق میمیرد سعید
هر کس برای دوستش شد خسته مرد است
مرد است آن مردی که با خود در نبردست
درود استادبزرگوارم
بسیارزیبا وتاثیرگذار
کلامتان حقه استاد
احسنت