سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 5 اسفند 1403
  • روز بزرگداشت خواجه نصيرالدين طوسي - روز مهندسي
25 شعبان 1446
    Sunday 23 Feb 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      تمام پلیدیها در خانه ای قرارداده شده و کلید ان دروغگویی است. امام حسن عسكري(ع)

      يکشنبه ۵ اسفند

      ای گل تو هوای من نداری

      شعری از

      محمد حسن زاده چلچله

      از دفتر انتزاعی نوع شعر سپید

      ارسال شده در تاریخ شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۸ ۰۲:۲۴ شماره ثبت ۸۱۸۵۲
        بازدید : ۳۴۴   |    نظرات : ۸

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه

      ای گل تو هوای من نداری 24/10/97
      ای گل تو هوای من نداری
      از راز دلم خبر نداری
      رفتی و مرا رها تو کردی
      با شیون و ناله جدایی
      ای روی تو ماه در تشعشع
      خورشید نگاه تو پر از تلائلو
      بی تو من در غم پر از سوز
      کو قافیه در تن و در این روح
      از قول وفای تو چها شنیدم
      در خلق تو جز جفا ندیدم
      ای وای که عمر من تباه شد
      اندر خم یک نگاه پر شراره
      ای وای که هیمه تر من
      در آتش عشق تو زغال شد
      حالا چه سود دگر که نالم
      از هر سخنم چکد ترانه
      از عشق تو ناکام شدم من
      بر باد برفته آبرویم
      آهوی دو چشم تو درید ببرم
      دنیا تو ببین شکار شد ببر
      ببری که درید یک عمر آهو
      حالا بنگر دهان آهو آن ببر
      ای گل تو صفای من ندیدی
      زیبای درون من ندیدی
      گفتی که پیاده شو تو از من
      اما تو دگر سواره ام ندیدی
      راندی تو مرا به شهر افسوس
      افسوس که حال و روز من ندیدی
      گفتی گرگند همه به یک ترازو
      افسوس که بره قشنگ من ندیدی
      شد نور سحر سیاهی شب
      افسوس تو ستاره من ندیدی
      یک عمر سوختم از نگاهت
      افسوس که سوختن منم ندیدی
      راحت همه شب به خواب رفتی
      بیدار مرا تو تا سحر ندیدی
      پس قول وفای تو کجا رفت
      رفتی و با تو هم دنیا رفت
      ای گل که دگر توان زندگانی
      در جان و تنم نمانده دیگر
      بی تو دگر این جهان چه ارزد
      شاهی و گدائی اش چه ارزد
      یکبار نطفه ایی به گود هستی
      افتاد و سپس به گور نیستی
      این آمد و رفت نطفه ایی ریز
      یک قلب پر از خون و خنجری تیز
      حاصل چه شده جز این غم و درد
      صد حصرت و ماتم و شکایت
      ای عشق تو تک ستاره من
      خنجر تو بزن به قلب پر غم
      تا آسوده تر از همیشه
      در خواب ترا ببینمت همیشه
      دنیا که همه شکاف و روزن
      یک عالمه کوه بلند و دره پست
      دادند به یکی تاج شاهی
      ریختند سر یکی خاک تباهی
      ثروت همه شد نام تباری
      باقی همه گاری و باری و سواری
      ای کاش می ریخت سقفت ای دنیا
      میشد همه جای کشتی تو سوراخ
      دارا و ندار همه غرق دریا
      آنگاه همه آزاد و برابر
      ای گل همه امید من تو بودی
      دنیا سیاه من با تو روشن
      یک لقمه نان و آب سرد چشمه
      با تو برای من بود کباب بره
      دنیا که زهر مار بود و عقرب
      از هر طرفش فشار و ماتم
      با تو همه زهرها شراب سرخ رنگ
      با تو همه غصه هام خاکستر
      رفتی و مرا به غم نهادی
      دنیای سیاه من شد سیاهتر
      گر دستم برسد به چرخ گردون
      گیرم انتقام دلی پر از خون
      دنیا شود همه صلح و دوستی
      شهرها همه خانه ، خانه چون شهر
      این است آرزوی دلم خدایا
      دنیا همه عشق همه آزاد و برابر
      گر حکمت این درخت سبز روشن
      بود آتش و سیاهی و گرد
      ای کاش نمیگرفت ریشه
      در خاک و نم و گل و کثافت
      روشن شده روزنش به خورشید
      آن دانه ی بی خبر ز بختش
      خوشحال که سر گرفته از خاک
      حاشا که ریخته اند سرش خاک
      عمری به تباهی و جدایی
      عمری تو با قفس بسازی
      عشقت اسیر یک فلز شد
      گویی که زندگی طلسم شد
      چشمی که اشک ریخت از دو چشمم
      با یک اشاره فلز طلسم شد
      دنیا همه شد سیاه و نکبت
      تقدیر شده گره سیاه بخت
      دنیا با آهِ دلِ شکسته از غم
      گویم نداری تو لیاقتِ عشق
      آن عشق که نهایتش دو سوراخ
      آن عشق تفاله است و مرداب
      آن عشقِ به تو کجا رنگِ هوس داشت
      آن عشق کجا تعفنِ قفس داشت
      آن عشق پرنده بود که پر داشت
      آن عشق همه رنگِ خطر داشت
      مبرد زشتیِ هوس ز یادم
      انگار قفس نفس داشت
      از نرگس و لاله عطرِ تن داشت
      شب داشت ولی سَحَر شفق داشت
      در عشقِ ما نبود غم نان
      سقف سرمان ستاره هم داشت
      هر لحظه دو بال در اوجِ پرواز
      روحم چو پرنده ایی سفر باز
      ای گل تو پرنده یِ مرا چه کردی
      با بال و پرش چها تو کردی
      کندی تو پر و کردی قفس اسیرش
      بشکستی دو بال خونچکانش
      تو ای گل تو چها نکردی
      با من ای گل تو وفا نکردی
      من حالا شده ام گیاهی بی حس
      سر شار ز خاکی بی رزق
      آمد شدنِ تو یک نهال شد
      خشکید نهال و شد شعر
      شعری ز حصرت و غم و درد
      شعری ز گریه در شب سرد
      از دردِ هزار بار سوختن
      این دردِ عشق سخت ترست و سخت تر
      ای گل تو چرا ز من بریدی
      ریشه ز خاکِ من دریدی
      ای گل تو رها و شاد بودی
      گلدان چرا خریدی و پریدی
      گلدانِ تو اگر طلا و نقره
      بازم قفس است و ریشه ات لِه
      حیف صد حیف تو ای گلِ من
      رفتی ته قفس شدی بند
      تو که در خاکم بودی آزاد
      ریشه دواندی کردی پرواز
      گلدان طلا چه سحری داشت که کردی
      تنِ خود اسیرِ دیوار
      ای گل تو هوای من نداشتی
      در دل تو وفا به من نداشتی
      حالا تو کجا ، کجا دلِ من
      دیگر نمانده خونی در تن
      طوفانی که به پا تو کردی
      برد خاکِ من و خاکسترِ من
                                                                        ....محمد حسن زاده چلچله
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      يکشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۸ ۲۲:۵۵
      بسیار زیبا و طولانی بود خندانک
      محمد باقر انصاری دزفولی
      يکشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۸ ۰۹:۴۰
      مهمان گلواژه های زیبایتان شدم
      زیبا ودلنوازوبامحتوا سرودی بود
      قلمتون سبز
      پایدارواستوارباشید
      خندانک خندانک خندانک
      مینا مرادی(ققنوس)
      يکشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۸ ۱۳:۰۴
      درود شاعر گرامی
      زیبا سرودید
      ابوالحسن انصاری (الف رها)
      يکشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۸ ۲۲:۴۴
      خندانک خندانک خندانک
      مسعود میناآباد  مسعود م
      دوشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۸ ۰۲:۴۳
      سلام :

      درود شاعر ........... خندانک
      ...........
      آن دل که تو دیده‌ای ،
      زغم خون شد و رفت
      وز دیدهٔ خون گرفته بیرون شد و رفت

      روزی به هوای عشق سیری می‌کرد
      لیلی صفتی بدید و مجنون شد و رفت .ــــــــــــابوسعید ابوالخیر
      ...................................... خندانک
      مجتبی رحیمی
      شنبه ۱۵ دی ۱۴۰۳ ۱۰:۰۴
      سلام و عرض ارادت به استاد محمد حسن زاده،

      شعر "ای گل تو هوای من نداری" با احساسات عمیق و تصاویری زیبا، عشق و دردهای ناشی از جدایی را به تصویر می‌کشد. بیان عواطف با استفاده از استعاره‌ها و تصاویر قدرتمند، این شعر را بسیار تاثیرگذار کرده است.

      با احترام و ارادت،
      قدح
      فرامرز عبداله پور
      يکشنبه ۱۶ دی ۱۴۰۳ ۱۸:۲۰
      درود
      مثل همیشه
      زیبا و دلنشین
      سروده اید
      ⚘⚘⚘⚘
      رقص قلمتان ابدی
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      7