سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 17 دی 1403
  • اجراي طرح استعماري حذف حجاب توسط رضاخان، 1314 هـ ش
7 رجب 1446
    Monday 6 Jan 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      دوشنبه ۱۷ دی

      ایواره ـی مرگ ـــــــ(بوسه ی آخر باد )

      شعری از

      محمدرضا آزادبخت

      از دفتر جُوازِ یک دست نوع شعر سپید

      ارسال شده در تاریخ ۳ روز پیش شماره ثبت ۱۳۴۹۰۵
        بازدید : ۳۰۷   |    نظرات : ۶۱

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه

      شبیه پیرزنی که ایستاده 
      مرگ را به سقوط خود می کشاند 
      تنها درتخت خواب خود 
      چشم های خیابان را فراتر از اندوه خود می دانست 
      ای خوان آوازخوانده ی سایه های بی رقص
      پیرزن شکل بازی جنون من بود
      وگیاهان در سایه یک گورکن 
      مرگ را به سخره می گرفتند 
       
      شبیه بامداد در گور من فریاد بزن 
      ابدیت را با سیگار خود روشن کن 
      پس این تشویش دوباره در پی انزوای چرخشم 
      خواه وناخواه برگها ،بوسه ی فصل من خواهند بود 
      دیرباز آفتاب را 
      روزی به دگر گونی فصل ها خواهم برد 
      وچین طاقت فرسای زمین را 
      پر از پا نشانِ  خش خش برگها خواهم کرد 
       
      من از ایواره لل  غریب به زبان کودکی که 
      هرگز احساس شیر مادر را
      بازتاب شفق خود نمی کرد 
      میان خاکسترهای سپیده 
      روشنی آب را به مرداب ها پیوند دادم 
      از ایواره لل  به آرامش نرسیده 
      طغیان خورشید را لای درز پنجره ها 
      بر پیشانی هراس خود مالیدم 
      چشم هایم کشتزار پرندگان بود 
      لابه لای شاخه هایی که بیداری مرا 
      درعمر سنگ ها فرسوده می کرد 
      من از التهاب امید 
      مرگ را در گور خود آتش زدم 
       
      گور من بوسه ی فصل ابدیت بود 
      گور من ایواره ی  آویزان شده در گودالی عمیق 
      رویای نور را 
      در اضطراب غریبه ها حیرت زده می کرد 
      از ماتم شاخه ها 
      به سمت سرزمین  های یورش رفته
      در ایواره ی مرگ خواهم رفت 
      ایواره ی من 
      یورش زمستان در بوسه ی آخر بادبود 
      ایواره ی من ...........
      بااحترام محمدرضا آزادبخت 
       
      ۱۰
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      دیروز
      خندانک
      درود برشما جناب آزادبخت عزیز خندانک
      بسیارزیباست
      آفرین خندانک
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      محمدرضا آزادبخت
      دروداستاد بانو عجم ممنونم
      ارسال پاسخ
      عباسعلی استکی(چشمه)
      دیروز
      درود استاد عزیز
      شورانگیز و زیباست خندانک
      محمدرضا آزادبخت
      درود استاد استکی ممنونم
      ارسال پاسخ
      محمد رضا خوشرو (مریخ)
      دیروز
      درود
      سپید های شما زیبا هستند
      موفق باشید استاد آزادبخت
      خندانک
      محمدرضا آزادبخت
      درود استاد خوشرو خوش هاتی
      سرور ارجمند مایی نظر لطفتتان است
      ارسال پاسخ
      محمد شریف صادقی
      دیروز
      درود. آقا فایده ندارد من باید یک چیزی درباره این شعر عالی بنویسم. مثلا این شعر یا دو شعر قبلی شما را به نظر اگر به هر صاحب ذوقی نشان دهیم باید یک دقیقه برایش کف بزند. در سبک خود عالیست و لطیف. ضمنا این شعر شما کمتر مرکزیت گریز است و از انسجامی عادی تر و کمتر راز آلود برخوردار است و به نظرم نسبت به اشعار قبلی تان کمی از ذهنیت فاصله گرفته اید و البته نه اینکه شعر نیازمند به رمزگشایی نباشد بلکه ارتباط گرفتن با آن و «حس کردن» آن راحت تر است. راستی در این شعر و شعر قبلی «بوسه» و «مرگ» محور هستند که شاید در راستای چالش و مسابقه مدیر سایت است (البته نمیدانم) که اگر اینطور است به نظرم شعر قبلی و این شعر خیلی گزینه های خوبی در چنین مسابقه ای هستند. زیبایی ها و معانی و مضامین این شعر به شکل روشنی زیبا هستند و نیاز به شرح من ندارند بنابراین سعی دارم درباره جنبه های غیر عادی زبانی در این شعر صحبت کند چون لطافت مضامین و زیبایی های معنوی را هر صاحب ذوقی از شعر آقای آزادبخت دریافت می کند و شرحش تکرار مکررات است. بنابراین به اختصار به چند مورد «عجیب و غریب» از شعر ایشان می پردازم:
      «چین طاقت فرسای زمین»: برایم خیلی خیلی جالب بود و چند تصویر را همزمان برایم تداعی کرد. شاید عجیب باشد که یک تصویرش از زمین شناسی بود: چین خوردگی های زمین، طاق‌دیس ها و فرسایش! عجیب نیست؟
      «ای خوان آوازخوانده ی سایه های بی رقص»: می توانستید بگویید سایه های ساکن یا ساکت؛ اما بی رقص بهتر است چون سکون و سکوت سایه ها اگر چه بسیار ترکیب زیبایی ست و از نظر صوتی هم دل نشین تر است اما ساکن بودن خیلی «کلی» ست اما «بی رقص» نه تنها عمیق تر و خاص تر است بلکه واضحا با آواز خواندن هم تناسب دارد. ضمنا خود «خوان اوازخوانده» چند معنی را همزمان القا می کند که هر کدام دروازه ای جدید به معنی می گشاید: مثلا اگر اینگونه بخوانیم: ای «خوانِ» آوازِ «خوان»ده یا ای «خوان» آوازْ«خوان»ده؛ نکته اینست که «خوان» اول نه تنها از نظر صوتی جزو «خوانده» یا «آوازخوانده» است (این دو کلمه خوان را در بر دارند) بلکه به صورت موازی «خوان» می تواند چند نقش معنایی را همزمان بپذیرد. هم مصدر (=خوانش) هم امر (=بخوان!) و هم غیر مستقیم نقش مفعول... تازه من یک خوانش دیگر هم دارم که اگر «ی» بعد از آوازخوانده را حذف کنید میسر می شود: ای خوانِ آوازخوانِ دهِ سایه‌های بی رقص!!!! که اینا کلمه «خوان» نه تنها همان نقش های قبلی را دارد بلکه تداعی کننده معنی «خان» یا رئیس روستا هم هست: خانِ آوازخوانِ دِهِ سایه های بی رقص! (می دانم الان ممکن است بگویید صادقی دیوانه است ولی من کاملا جدی هستم). چون می دانم آقای آزادبخت از این شیرین کاری های خوانشی خوشش می آید.
      من از التهاب امید
      مرگ را در گور خود آتش زدم
      این شاهکار است. اساسا التهاب با اضطراب و ترس متناسب است نه با امید اما شاعر عزیز ما با ایجاد پارادوکس فوق العاده «التهاب امید» حالتی روانی و شاعرانه را به تصویر کشیده که من به شخصه بار ها حس کرده ام! التهاب امید! و بعد باز در مصراع بعد پارادوکس ادامه میابد: مرگ را در گورِ «خود» (خود شاعر یا خود مرگ؟!) آتش زدم؟ با چه؟ با حرارت التهابی که از امید برخاست!
      طغیان خورشید را لای درز پنجره ها
      بر پیشانی هراس خود مالیدم
      فقط یک چیز: احسنت
      قدر این شعر و شعر قبلی تان را بدانید بیشتر پیرایشش کنید (میدانم سخت است شعر بچه آدم است و آدم عاشق بچه هایش است اما گاهی بچه ها را هم باید ادب کرد). منظورم این است سعی پرفکتش کنید.
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      خندانک
      ارسال پاسخ
      علی نظری سرمازه
      درود جناب صادقی
      پر بار و رسیده
      خندانک خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      محمدرضا آزادبخت
      درود برادر ارزشمند وژم جناب صادقی هربژی
      دس خوش
      ممنونم از نقد تحلیل وبرداشت ارزشمندتان از شعر حقیر
      این بر می گردد در سایه شما استادان شاگردی نموده ام
      بنده به تمام معنا شاگرد ناب ونابیان هستم وخواهم بود
      خیلی زحمت کشیدی تفسیرهای تان خیلی شبیه مصداق هایی که دیگران در ذهنشان وجود دارد ولی قدرت تکلم آن را ندارند واین برای من خیلی مهم است بررسی واژه ها از نهاد خواستگاه خود تا چینش آنها وتبدیل تصاویری که مرتب زیبا آفرینی می کنند
      سپاس دس بوس قلمتانم
      ارسال پاسخ
      محمد باقر انصاری دزفولی
      دیروز
      پرمعنی
      و زیبا سرودید
      هزاران درود
      ادیب واستاد بزرگوار
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      خندانک
      ارسال پاسخ
      محمدرضا آزادبخت
      درود استاد دزفولی ممنونم
      ارسال پاسخ
      محمد اکرمی (خسرو)
      دیروز
      خندانک گور من بوسه ی فصل ابدیت بود
      گور من ایواره ی آویزان شده در گودالی عمیق
      رویای نور را
      در اضطراب غریبه ها حیرت زده می کرد خندانک
      سلام و درود جناب آزادبخت عزیز
      بسیار با احساس و زیبا قلم زدید خندانک خندانک
      پیروز و دلشاد باشید
      خندانک خندانک خندانک
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      خندانک
      ارسال پاسخ
      محمدرضا آزادبخت
      درود جناب اکرمی ممنونم
      ارسال پاسخ
      مجتبی رحیمی
      دیروز
      استاد محمدرضا آزادبخت عزیز

      شعر "ایواره‌ی مرگ" با زبانی بسیار عمیق و فلسفی، تصویری تأمل‌برانگیز از مرگ و زندگی را به تصویر کشیده است. استفاده از تصاویر پیچیده و استعاره‌های قدرتمند، به اثر شما یک بُعد فلسفی و هنری بخشیده که هر خواننده‌ای را به تأمل و تفکر دعوت می‌کند.

      شعر با ترسیم صحنه‌های زنده و غم‌انگیز، احساسات و افکار درونی شما را به زیبایی بازگو می‌کند. تکرار واژه‌ها و عبارات کلیدی، خواننده را به دنیایی دیگر می‌برد و او را به چالش می‌کشد که به معنای عمیق‌تری از مرگ و زندگی بیندیشد.

      بیت‌هایی نظیر "شبیه بامداد در گور من فریاد بزن" و "گور من بوسه‌ی فصل ابدیت بود" نشان‌دهنده‌ی قدرت و تأثیرگذاری شعر شماست و تأمل برانگیز ترین بخش‌های اثر شما می‌باشند.

      با احترام
      قدح
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      خندانک
      ارسال پاسخ
      محمدرضا آزادبخت
      درود استاد رحیمی گرانقدر خدا می داند تحلیل شما آب روشنایی در چشم افراد کوراست که شفا خواهد داد
      پیوسته در مکتب شما واستادان می آموزم
      ممنونم
      ارسال پاسخ
      مهدی انصاریان نصما
      دیروز
      درود بر شما
      خندانک خندانک خندانک
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      خندانک
      ارسال پاسخ
      محمدرضا آزادبخت
      درود جناب انصاریان ممنونم
      ارسال پاسخ
      محمدحسن پورصالحی
      دیروز
      سلام استاد گرامی
      بسیار زیباست
      سپاس از انتشار 🙏
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      خندانک
      ارسال پاسخ
      محمدرضا آزادبخت
      درود جناب پورصالحی برادر گرامی ممنونم
      ارسال پاسخ
      فرامرز عبداله پور
      دیروز
      درود
      مثل همیشه
      زیبا و دلنشین
      سروده اید
      ⚘⚘⚘⚘
      رقص قلمتان ابدی
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      خندانک
      ارسال پاسخ
      محمدرضا آزادبخت
      درود جناب عبداله پور ممنونم
      ارسال پاسخ
      محمدرضا آزادبخت
      درود استاد بانو عجم ممنونم از گل آرایی در صفحه
      علی نظری سرمازه
      دیروز
      طغیان خورشید را
      لای درز پنجره ها
      بر پیشانی هراس خود مالیدم
      چشم هایم
      کشتزار پرندگانی بود
      لابه لای شاخه هایی که بیداری مرا
      درعمر سنگ ها فرسوده می کرد
      من از التهاب امید
      مرگ را در گور خود آتش زدم ...
      استاد آزادبخت
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      به به زیباست
      خندانک
      خندانک
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      خندانک
      ارسال پاسخ
      محمدرضا آزادبخت
      درود استاد نظری نور دودیده ی من خوش هاتی ممنونم
      ارسال پاسخ
      جواد مهدی پور
      دیروز
      درود بر شما جناب استاد آزادبخت گرامی

      ناب سرودید

      زنده باشید به مهر

      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      محمدرضا آزادبخت
      درود استاد مهدی پور ممنونم
      ارسال پاسخ
      سیده نسترن طالب زاده
      دیروز
      درودتان جناب ازادبخت معزز
      بسیار استادانه و غنی سروده شده است، نمیتوان قدرت کلک اصیل و ارجمندتان را نادیده گرفت، اما در نگاهم، علارغم داشتن امضای ادبی خودتان و اثار متعدد با هویت و دارای ارزش ادبی و هنری و علمی بسیار، اشعار سپید حضرت عالی خیلی از شاملوی جاویدان متاثر است... تاثیر واضح شاعری به نام در قلم، میتواند از بهای ان بکاهد..
      در این وانفسای ادعای ادبی که در خصوص ادبیات مادری ما جاری و ساریست....،
      ، کلکتان گوهرافرین و زیباست.
      جادارد یادی کنم از فرمایشات
      یکی از مدرسان موسیقی بنده، که رشتی بودند،
      «طبیعیست که بوزینه، نمیتواند مانند انسان برقصد و اواز بخواند ، پس هرگاه بوزینه ای با انسان در مقام قیاس قرار میگیرد، با تمام تفاوتهای بدیهی!، نیاز به تجمع خیابانی و غوغای
      رجالگان بیش از پیش رخ خواهد نمایاند!
      گرچه بوزینه بیش از انسانها ازادست برای اجرای انچه در چنته دارد!!.»


      باشید و بیافرینید
      محمدرضا آزادبخت
      درود استاد بانو طالب زاده از آمدنت در صفحه حقیر بی نهایت مسرورم خوش هاتی
      پات سر چو
      تحلیلتان خیلی زیبابود بی نهایت ممنونم
      ارسال پاسخ
      پیام مفخم
      دیروز
      جناب جوان بخت عزیز ، برادر گرامی مدت ها بود در سایت نبودم و امروز سراسیمه خود را رساندم و پنجره سبز گشایشی به چشمانم شد به روی شعر شما ..... یاری می طلبم برای معنی دو واژه که به نظرم برداشت شما در این شعر معنای خاصی از آن را مطلبد یکی ایواره و دیگری لل
      من معنای ایواره به منزله عصر را قبلا در ذهن داشتم و لل هم نوعی جانوری موذی مثل پشه و یا نوعی قورباغه اما فکر می کنم این معانی در ادبیات شعری شما به معانی دیگر به کار رفته اند
      محمدرضا آزادبخت
      درود جناب مفخم گرامی ممنونم از آمدنت
      خیلی خوش هاتی
      ایواره که گفتید معنای عصر را می دهد
      ایواره ی مرگ همان عصر مرگ وبه برداشت دیگر همان غروب مرگ را معنا می دهد
      اما حرف ل در زبان لکی وکردی وزبانهای لری اقوام مختلف معنای جمع را می دهد
      ای واره لل همای عصرهاست
      واما برداشت هوشمند انه شما نیز مورد توجه حقیر بود
      پشه کورگه گاهی در ایواره و دم ایواره ظاهر می شوند البته من به چشم خود دیدم دم ای واره یکی از این پشه ها جان یکی را گرفت ومدت ها ای واره ی مرگ در ذهنم شکل گرفته بود که هنوز از مرگ آن عزیز در اندوه هستم
      سپاس
      ارسال پاسخ
      مرتضی میرزادوست
      دیروز
      سلام و عرض ارادت استاد آزادبخت گرامی خندانک
      درود بر شما
      درخشان و زیباست
      خندانک خندانک
      قربانعلی فتحی  (تختی)
      دیروز
      درود برشما استاد آزادبخت

      بسیار عالی بود

      خندانک خندانک خندانک خندانک

      اما یکاری بکن که پیر زنها از دست دلخور نشوند
      محمدرضا آزادبخت
      دیروز
      درود استاد میرزادوست ممنونم
      محمدرضا آزادبخت
      دیروز
      درود استاد فتحی ممنونم
      تا بحال هیچ پیرزنی از دست من عصبی نشده
      یک روز از فامیل آمد اتفاقا پیرزن بود به من گفت اگر راست میگی شاعری برای خشنودی من نام پیرزن را یادت نرود گفتم چشم
      شوهرش آمد گفت پیرمرد ها زجر کش پیرزنها
      محسن گودرزی
      دیروز
      سلام برادر بزرگوار
      در مورد شعرتان زیباست .
      و در مورد گویش لری لازم دانستم که در بختیاری که توجه دارید به عنوان لر بزرگ یاد میشود ایواره به عنوان منزلگاه به کار میرود .و شما چطور وقتی به منزلگاه رسیدید دوباره برگشتید.
      در فارسی که زبان مادری همه ایرانیان است به عنوان سراشیبی بکار میرود پس بین زبان و گویش فاصله بسیار است.شما احتمالا اگر از سراشیبی پایین رفتید منتظر طلوعتان هستیم.و اگر به منزلگاه رسیدید که خوشتان باشد.و در گویش محلی خودتان بنده نظری ندارم .در پناه الله باشید.
      محمدرضا آزادبخت
      دیروز
      درود جناب گودرزی جوابی برای شما ندارم عاجزم
      اما می دانم ایواره همان منزگاه غروب است که این کلمه کلمه ای ثابت شده در همه زبانهاست حتی زبان چشم
      خیلی زیاد دوستتان دارم
      محسن گودرزی
      بدلیل استفاده کلمات محلی در شعرتان باعث ایجاد این شبه میشود لطفا قبل از بکار گیری معنی آنرا مشخص کنید و برای جمعش که دیگه کلا معنی شعر از دست میرود.
      ارسال پاسخ
      محمدرضا آزادبخت
      دیروز
      حرف ل در زبان کردی و لکی ولری حتی بختیاری اگر در آخر بعضی واژ ه ها بیاید معنی جمع را می دهد
      با تحقیقی که نمودم بانو گماری واستاد نظری که گفتند حرف ل در آخر کلمات معنای جمع را می دهد
      اما لکی وکردی که عیان است معنای جمع را می دهد
      ایواره نیز معنای عصر را می دهد
      و دم ایواره معنای غروب
      چه در فارسی چه در لری چه در لکی چه درکردی
      چون این واژه کلمه ای اصیل از پیشینیان ماست که برایمان یادگار مانده است
      محسن گودرزی
      فقط بخاطر بختیاری خدمتتان عرض کنم که پسین به معنا ع عصر،و ایواره به معنای منزلگاه یا وارگه سقف منزل یا ایوانی بکار میبرند مثلاً صو پیسن ابینمت.یا صو ای ایواره یعنی این وقت تکرار
      ارسال پاسخ
      محمد شریف صادقی
      دیروز
      درود بله در کردی ایواره یا ایواران به معنی غروب یا عصر است.
      مسعود مدهوش( یامور)
      دیروز
      درودتان استاد ازاد بخت گرانمهر✨🥇🥂🥂🙏🙏☄️🪬🪬🌹🎖️🎖️🏅
      شبیه بامداد در گور من فریاد بزن
      ابدیت را با سیگار خود روشن کن
      پس این تشویش دوباره در پی انزوای چرخشم
      خواه وناخواه برگها ،بوسه ی فصل من خواهند بود
      دیرباز آفتاب را
      روزی به دگر گونی فصل ها خواهم برد
      وچین طاقت فرسای زمین را
      پر از پا نشانِ خش خش برگها خواهم کرد

      من از ایواره لل غریب به زبان کودکی که
      هرگز احساس شیر مادر را
      بازتاب شفق خود نمی کرد
      میان خاکسترهای سپیده

      هماره لذت میبرم از اندیشه ی زلال و پاکتان🌲👏🖐️


      محمدرضا آزادبخت
      درود استاد دکتر مدهوش ممنونم ازنظر متعالی تان
      ارسال پاسخ
      المیرا قربانی
      دیروز
      عرض ارادت خدمت شما جنابعالی

      رد قلمتان سبز و مانا🌺
      محمدرضا آزادبخت
      درود استاد بانو قربانی ممنونم
      ارسال پاسخ
      محمدرضا آزادبخت
      دیروز
      درود جناب صادقی احسنت در بعضی مناطق کرد نشین
      ایواران را شنیدم سپاس که دوباره آمدی
      امیر سیمین
      ۱۶ ساعت پیش
      بسیار عالی و خندانک زیبا
      محمدرضا آزادبخت
      محمدرضا آزادبخت
      ۴ ساعت پیش
      درود جناب سیمین ممنونم
      ارسال پاسخ
      الیاس امیرحسنی
      ۱۶ ساعت پیش
      درود برشما استاد آزاد بخت
      در شعر سپید غوغا می کنید خندانک خندانک خندانک
      محمدرضا آزادبخت
      محمدرضا آزادبخت
      ۴ ساعت پیش
      درود برادر عزیز جناب امیر حسنی ممنونم
      ارسال پاسخ
      پیام مفخم
      ۸ ساعت پیش
      برادر جان زیبا سرودی ، کیف کردم و البته در این عصر زمستانی ،سردم شد و احساس تنهایی کردم .... خوب است که اینجا همدیگر را داریم خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک سایه مرگ و نا امیدی از همگان دور باد خندانک خندانک خندانک خندانک
      محمدرضا آزادبخت
      محمدرضا آزادبخت
      ۴ ساعت پیش
      درود جناب مفخم برادر گرامی ازحضور دوباره تان خیلی مسرورم
      الهی آمین مرگ ونیستی از جمع نابی ها دور باد
      ارسال پاسخ
      فرامرز عبداله پور
      ۷ ساعت پیش
      درود
      مثل همیشه
      زیبا و دلنشین
      سروده اید
      ⚘⚘⚘⚘
      رقص قلمتان ابدی
      محمدرضا آزادبخت
      ۴ ساعت پیش
      درود جناب عبداله پور ممنونم
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1