دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
|
|
دنیای رویا
در خوابهای من
دنیای دیگریست
|
|
|
|
|
پرنده عاشق..عارفانه
آسمان را کرده بودی شاهد عشق و جنون
آسمان هم بر سر آشفته ات زاری نکرد
|
|
|
|
|
مصمم در اندیشه خیال
نظاره گر نوری از پس تاریکی ها.
باورش بود
امید است ...
ثمره ی وجودش؛
وباز می
|
|
|
|
|
خسته و وامانده و تنها منم
منتظر گشته دلم بر تو بتم
|
|
|
|
|
گندم چه شد ، درماجرای این دِرو ،
جز جو ندارم
|
|
|
|
|
✍️ترانه
م.مدهوش❤️🔥
🎧دکلمه : بانو هستی احمدی🌟
|
|
|
|
|
من آفتاب سوز چشمان
توام!!
در انتظار آمدن
سالهایت...
گردابه ی فراق
مرا
به خفقان می برد!!
که در
|
|
|
|
|
سرنوشت هر درختی ، چوبِ داری می شود
|
|
|
|
|
شهریارا !
شعر حالش خوب نیست
|
|
|
|
|
" عقرب جرّاره شدی ای سفیر "
|
|
|
|
|
وای مردم!
من عزیزی داده ام از دست
|
|
|
|
|
.....آ خدا....
یه روز صبح
وقتی خدا میخواست
گلهای تو باغچه رو
آب بده
بلبلاش شعر
بخونند
قنا
|
|
|
|
|
از حال بدحالان خبرخواهی بپرس احوال من
|
|
|
|
|
خُد جَوانُ این دلَم
احساسِ پیری..
|
|
|
|
|
راهی شدهام سمتِ حرم، وقتِ قرار است
چون موعدِ پیوستنِ من بر دو نگار است
یک شکر که راهی شدگان خیل
|
|
|
|
|
ای که کاخ عشوه را ثبت جهانی کرده ای
عالمی را با همین شیوه؛ روانی کرده ای
تا بیاید آن کسی که وعده
|
|
|
|
|
هنوزم مثل یه ماهه ، هنوزم مثل قبل زیباست
|
|
|
|
|
این دل آشفته ام ،هی بی قراری میکند
این تنم ،عقلانه ام ،بادل خزانی میکند
من ندانستم ستیزی شیره عجنم
|
|
|
|
|
زیباترین شعر جهان را، آیا شاعر می نویسد بر روی کاغذ...
|
|
|
|
|
اینجا کجاست نمی دانم سرسبز و بارانی نم نم .
پیشتر که می روم مه عجیب در کوهستان است.
|
|
|
|
|
تکواژ من تکواژمن تکواژ زیبا
|
|
|
|
|
بر سر درِ جنّت بنویسید به زر
وارد شود هر کس که بوَد مستِ حسین
|
|
|
|
|
این قیمت سیبتان گران است خدا
انگور رقیبتان چنان است خدا
یا رب تو تقاص آدم از ما مستان
گوئیم که آج
|
|
|
|
|
اینجا با منی ،اینجا می گرید
آنجا با منی ، آنجا می گرید
هر آنجا بامنی ،هر آنجا می گرید
اینجا در ان
|
|
|
|
|
دوبیتــــی دلبــــر از قدرت الله حاجی پور.............. درون تنـــــــگ چشمــــــت ماهــــی عشق.....
|
|
|
|
|
تاوان یک وصالم را سیصدوشصت فراق غرامت داد
|
|
|
|
|
طبیبِ جانِ شیرین !
جانِ مرا بگیر و،
به جایش ،
شهدِ شفایم بِده
|
|
|
|
|
آنچِ امروز تو بَر تَن داری..
|
|
|
|
|
آه دلسوختگان ، صاعقه ی سوزان ست ..
|
|
|
|
|
....سجاده ای پهن.......
من از صبح
تا طلوع
فقط یک نگاه
لازم دارم
|
|
|
|
|
بهروی شانه میبرم خودرا
در این سکوت سربهسر ماتم
|
|
|
|
|
نشتر به رگ باید زنم تا جهل تن بیرون شود
|
|
|
|
|
نمیخواهی بخوانی چندبیت از عمقِ قلبِ من؟
|
|
|
|
|
این شعر در رابطه با سفر اربعین می باشد.
|
|
|
|
|
اربعین آمد و عالَم همه در شور و نوا_تازه شد ماتم عاشور و، غمِ کرب و بلا
|
|
|
|
|
شبی در کوچه های خلوتِ غم
که پیچیده درآن ها بوی شبنم
و زیر ِ نخلهای ِ خوش بر و رو
دو زوج ِ عاش
|
|
|
|
|
آرام شهر آشوب من همبستر شعر و غزل/سرکش نگار بی نشان مهتاب شب های غزل
|
|
|
|
|
کرب و بلا
حسین را طلبید
کربلا حسینیان را
و حسین شهیدان را
کرب و بلا و شهید
می سازند
|
|
|
|
|
امشب هوای کربلا دارد دل شوریده ام
توفان به پا گردیده از سیل سرشک دیده ام
|
|
|
|
|
در خاطرات کهنهام دیگر
بدجور چندش آوری
ای عشق!
مانند توی آردها
یک سوسک...
یا لابلای رختخوابی م
|
|
|
|
|
اگر دستم
به دامانت برسد...
|
|
|
|
|
در اینجا مغزها خوابیده از دیوانه میگویم
|
|
|
|
|
آب را نمیتوان کُشت
نهایتاً آب ، بخارمیشود
|
|
|
|
|
شد جلال بر من مدام هم شده عین سلام
شد خشیّت دائمم خاف شد بر من مقام
جلّ اعلا بر م
|
|
|
|
|
یک
نهضت ...
....ادامه دارد
در نشیمن های ایستگاه
پایان آزادی است
سربداران تاریخند...
|
|
|
|
|
ورق می زنم
روزگار پریشانی ام
غم و شادی و
همه روزهای تنهایی ام
ورق می زنم
برگ برگ
پاییز ام
|
|
|
|
|
این می به جمال بی کران می ارزد
بر شادی روی دگران می ارزد
ساقی شود و باده بریزد هر بار
ساقی شد
|
|
|
|
|
وای اگر روزی دلم رسوا شود
|
|
|
|
|
گیسوانش گلشنی مست پریشانی بود
|
|
|
|
|
نه چون فرهاد کندم که این کوه مداوا را
نه چون حافظ بخشم سمرقند و بخارا را
نه چون خسرو باشم سپهبد
|
|
|
|
|
غبار ماتمت ای جان نشسته بر جانم
منم مریض و علیل و تویی تو درمانم
شروع با تو جهانم شده و قطعا هم
|
|
|
|
|
روزی از عشق تو دیوانه خواهم شد........
|
|
|
|
|
دل گرو آدم است که بودن ونبودنش دل بخواهیست
|
|
|
|
|
بادبان بر باد رفت و کشتی ام در گل ، بماند
|
|
|
|
|
منبع مهر و عطوفت، مادر است
چشمه ی فیاض رحمت مادر است
گر بخواهی سمبلی از لطف حق
برترین الگوی
|
|
|
مجموع ۱۲۳۸۹۷ پست فعال در ۱۵۴۹ صفحه |