سلام و احترام محضرتان استاد گرانقدرم جناب محمدی عزیز
سپاسمند حضور پر مهر و نگاه قشنگتان هستم
از این که با حضور سبزتان شاگرد نوازی می فرمایید ، خیلی خرسندم
همانطور که اشاره فرمودید
ایراد شایگان وارد است و ویرایش لازم انجام گرفت
بسیار ممنونم از مداقه ی تمیز و مهر مزیدتان
سر بلند و پیروز باشید به مهر
درود هااا
هر که چون پسته در این باغ لب اش خندان شد
خانه اش جامه دران با دلِ خون ، ویران شد
مثل ابری که سیاه ست ، گُهر بار تر ست
سینه ی سوخته ای که ، صدفِ حِرمان شد
شبنم از دامن گل ، زود به خورشید رسید
دیده از دیدن آیینه دلان ، حیران شد
آه دلسوختگان ، صاعقه ی سوزان ست
رعد و برق از سرِ عادت سببِ باران شد
پایه ی سلطنتش را بکند محکــم تر
پادشاهی که در اندیشه ی رزق و نان شد
یوسف از مکــرِ زلیخا اگر افتاد به بند
مصر از کیدِ خریدار ، به من زندان شد
تا بر آورد برون صورتِ خود را خورشید
خجل از چشم ترِ شبنمِ زر افشان شد
از گرانخوابی ما ، عمر ، سبک سیر گذشت
بارِ کشتی ، سببِ بال و پرِ طوفان شد
رازِ پوشیده ی نُه شیشه ی شوریده ی چرخ
در لبِ بسته ی پیمانه ی " خاموشان " شد !
با احترام
غزل زیبایی خواندم از قلمتان
فقط جسارتا
در غزل یک بار مجاز به استفاده از قوافی با ایراد
شایگان هستیم آن هم به شرط ها و شروط ها
امید که بمانید به مهر و بسرایید