شنبه ۱ دی
اشعار دفتر شعرِ سپید شویی شاعر فیروزه سمیعی
|
|
یک
نهضت ...
....ادامه دارد
در نشیمن های ایستگاه
پایان آزادی است
سربداران تاریخند...
|
|
|
|
|
در فرا دیدهای بی فردا
بَر خوردیم به دیوارها
مُهر خوردیم در کف سلول
پشت پلک های کبود دعا
|
|
|
|
|
یک ➖
کدام باغچه
از زندگی منفجر می شود
وقتی شقایق
داغدار
....
لاله
دل خون
....
بنفشه
|
|
|
|
|
برای تو چه فرقی می کند
غول ها هر روز بزرگتر
چاقو
چاق
کاهو
کاه
و آهو
آه
می شود
از طاق
ب
|
|
|
|
|
خیابان را شخم می زند
قاضی الحاجات
|
|
|
|
|
خوب
بد
زشت*
آواز قناری
خوش خرامی کلاغ بود
|
|
|
|
|
پارو بزن کلمات را
در سینه ی لاجوری دریا
چشمانم را بشوران
تحقق باران ...
تا
|
|
|
|
|
نوشت باد وطن
که سهم مان
از آب و خاکت
گلوله
|
|
|
|
|
سکانس بی پایان خون
در یک شات بلند
از من فقط
|
|
|
|
|
با طعم تلخت کنار نیامدیم
سالهاست
چهل وچند بهار
درقفس
جان داده اند از سرما
که دیو افسانه بافت
|
|
|
|
|
به تهران گردی /
چراغ نیست /هست؟
تآتر خیابان
یک کپه سر
تیز بُر شد روی آسفالت و
خیانت به رسم
|
|
|
|
|
برادرم سرباز جمعه
مادر را به خاطر ندارم پشت سرش آب ریخته باشد
|
|
|
|
|
از حالم اگر پرسیده باشی
کلاغ می خواند
بر روزگارقناری
سپید شویی گیسوانم
بی سانسور به دست باد پر
|
|
|