سه شنبه ۱۸ ارديبهشت
|
|
تورا ای روح معصومانه ای عشق ، میان تاروپودم دوست دارم
|
|
|
|
|
گفت یوسف را زلیخا ، کای نگار
یک دمی بنشین به نزدیکم چویار
عاشقم بر تو، تو معشوقی مرا
کام این شور
|
|
|
|
|
عاشقی با تو عجب لطف و صفایی دارد
|
|
|
|
|
یا ربا دلبر ما روی میسّر نکند
|
|
|
|
|
فریاد سکوت
به نام او که اوست
نقطه چین
...........
ابهام در وصف تو
باید و نباید های لجام گسیخت
|
|
|
|
|
از آغاز تا پرواز،
از اولین پگاهِ با تو بودن،
تا آخرین نگاه،
دوستت دارم
ارتش فرانسه ام ،
|
|
|
|
|
نازنینا من به ناز تو جوانی می دهم به یک لحظه نگاهت زندگانی می دهم
|
|
|
|
|
چون صخره در کناره ی دریاست بخت من
|
|
|
|
|
تبصره:این یک شعر قدیمی می باشد که آخرین شعر دفتر کلمات سیاه من هست.
|
|
|
|
|
تجـــــــــــــــــاوز "زن"
. . . !
|
|
|
|
|
ما همه مستیم اما عیب مستان می کنیم/
قوم بی قیدیم اما عیب رندان می کنیم
|
|
|
|
|
حال بابا خوب نیست اما نفس دارد هنوز
حالتی افسرده در کنج قفس دارد هنوز
|
|
|
|
|
هوش و نفس و زندگی ام مال خودم نیست
قلب است ولی قسمت و اقبال خودم نیست
|
|
|
|
|
پاییز اون حس غریب نیست که تو کوچمون بپیچه
عطر تاب و تبه که می گفتم به شبم بریز
|
|
|
|
|
به نام خدا
(مادر)
آهسته دست را به درب اتاق زد،
آيا به خواب رفته پسر يا هنوز نه؟
|
|
|
|
|
هر مخلوقی در جهان سه مرحله در هستی دارد، آمدن و مدتی ماندن و سپس از بین رفتن است
|
|
|
|
|
آسمان میهنم از پرتو او روشن است
روشنی در چشم یعقوبان او پیراهن است
|
|
|
|
|
تا مرا یک دل پر آتش و آه هست بیا
تا دلم را به تقاضای نگاه هست بیا
آن سیه خال لبان تو مگر جرم م
|
|
|
|
|
گرکشیدم پر به کویت، چون شوم دربست تو
تابگیرم کام دل، دیگر شوم سرمست تو
|
|
|
|
|
از عشق تو تا صبح چه شبها که نشستیم
|
|
|
|
|
مترسک ماسک بر رخ زد
شبانگاه
آهسته ...پاورچین
کنار مزرعه خوابید
نیمه شب مهتاب
لحاف گرم و نور و
|
|
|
|
|
چوغریزه ی قطار و ریل
بدنبال هم
نمی رسند،ولی
|
|
|
|
|
آینده را می بینم که دیگر
دستانم بی دست های تو با
|
|
|
|
|
با من بیا تا فرصت با هم شدن ها
|
|
|
|
|
دم شیطان دلم گرم که در چاه نبود
|
|
|
|
|
ما با تو غم غیر نداریم نداریم
|
|
|
|
|
به اذن حق ببین نابودی فرعون و طاغوتش
چه خوش این اقتضا در روزگاران ربیع آمد
|
|
|
|
|
سلام قرار روزهای بی قراریم
چقدر برای آمدنت دعا بکنم
|
|
|
|
|
تیغهی تیز بینیت خانم
نیمه کرده تمام نقشت را
خندهی گل خلاصه ی خوبیست
عطر لبخند میرسد اما...
|
|
|
|
|
فریاد سکوت, [06.12.15 13:31]
به نام او که اوست
پنجره
سکوت
دیوار
سکوت
آسمان تاریک
چشمانم اشک ر
|
|
|
|
|
چون كه وارستي ز عشق خاكيان //
مي شوي از جمله ي افلاكيان
|
|
|
|
|
قفس همیشه تنگ نیست وقتی تو آغوش منی
حصار اعجاز "تنت" وقتی که تن پوش منی
|
|
|
|
|
جبرئیل هم
نام تو را برای پیامبری
به خدا پیشنهاد داد..
او هم میخواهد با تو حرف بزند !!!
|
|
|
|
|
به وقت سختی کارم به دنیا
برایم آیه یِ یأسی نخواندی
|
|
|
|
|
شعر سپید و ناب
در سایه سار سپیدار پیر
...
|
|
|
|
|
با تو به انزوا میروند تمام غم های عالم
|
|
|
|
|
دلبسته ام دلبسته- دلم به تو وابسته
|
|
|
|
|
حال من ای دوستان این روزها مطلوب نیست
دست بردارید از شوخی که حالم خوب نیست
|
|
|
|
|
در عمق خاطرات قدیمی و بی شمار
یک پیرمرد خسته و یک قلب بی قرار
|
|
|
|
|
پریوش
باورودت ای پریوش که نشد وصال حاصل
دل ودین وعقل وهوشم همه شد دُچار مشکل
من که عمردر فراق
|
|
|
|
|
خودرا اگر زقید زمان جدا کنیم
وابستگی خویش را بحبل خدا کنیم
|
|
|
|
|
گرم بودن با رقیبانم یقین دارم رفیق
ظهر تابستانی از اهواز یادت داده است
|
|
|
|
|
نمی دانم چرا.............
|
|
|
|
|
به افتخار شاعران و استادان پیشین ولی همیشه ی شعرناب
|
|
|
|
|
چشمان پدر خامش و بی نور شد
خانه ناگه سوت سوت و کور شد
|
|
|
|
|
چه سودایی به سر داری؟ که دل در دامِ گل دادی
|
|
|
|
|
با فصل ها
از آسمان دلم می گذرند
یاد با تو بودن ها
|
|
|
|
|
* تقدیم به همه ی نابیها ، که همیشه سرشار از مهرند و نور*
|
|
|
|
|
هر كسي كو در ره حق شد به ره //
مي رود تا راضي آيد جايگه
|
|
|
|
|
شبها که سردم میشود یاد تو را تن می کنم
در خاطرم هستی و من احساس بودن می کنم
دستی بزن رقصی نما
|
|
|
|
|
نم پس نمی دهند اشک های قسم خورده
|
|
|
|
|
در گرگ ومیش هوا
چشمانی شیطون
در چشمم خیره شد
با نجوایی دلبرانه
|
|
|
|
|
دلتنگ شده ای – هم چو من دلتنگ
|
|
|
|
|
زمین را اندازه میکنم/ با قدمهایم....
|
|
|
|
|
گرچه زنها مثل گل، نازند و خوب
قلبشان از سنگ و همچون آهن است
|
|
|
|
|
ای پناه جمله ی افلاکیان...........
|
|
|
مجموع ۱۲۳۹۱۹ پست فعال در ۱۵۴۹ صفحه |