ما همه مستیم اما عیب مستان می کنیم
قوم بی قیدیم اما عیب رندان می کنیم
در بیابان خار را با گل برابر می کنیم
در چمن مدح گل و لعن بیابان می کنیم
ما گدایی ننگ می دانیم و جای کاسه ها
بحث دینار و درم با جیب سلطان می کنیم
از کباب و نان ما خوردند و ما نابخردان
همچنان بالا و پایین بر سر خوان می کنیم
گاه رحمان رحیم و گاه شیطان رجیم
گاه گاهی هم گنه بهتر ز شیطان می کنیم
مدعی ختم ظلمیم و همه ازاده ایم
در عمل یوغ ستم را فخر شاهان می کنیم
ای خوشا مستی که یکرنگی بود ایین او
ما دو رنگانیم و مکر خویش اسان می کنیم
بس سبکبارند مستان با صراحی گران
ما گرانان جهان را زود ارزان می کنیم
گفت رندی غم مخور جان و جهان جز مکر نیست
ما همه جان و جهان را وقف جانان می کنیم
انچه در کف نیست را حسرت چرا باید خوریم
ما به مستی نیست را بر هست قربان میکنیم
گر جهان تاریک و چون صحرای بی بار و بر است
ما جهان خویش را همچون گلستان میکنیم
یارب از درگاه دل با نادری گفتی سخن
با دلی اینگونه ما تفسیر قران می کنیم