يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
|
|
چه انتظار عجیبی، که زیر آتش و آوار...
|
|
|
|
|
رفتیم بهشت از عسل می گفتند/ از حوریِ لخت و مبتذل می گفتند
|
|
|
|
|
شبیه پنجره ای لا به لای دیوارم
شبیه فاصله ها از حضور بیزارم
شبیه چشمه دوری که در دل صحراست
پر ا
|
|
|
|
|
چون تو نخواهد آمد
مردی شبیه خورشید
چون چشمه گشت مهرت
در قلب ما خروشید
|
|
|
|
|
آه وواویلا زدست دختران خیره سر
چونکه رویاروبه افعال عجیبت می کنند
|
|
|
|
|
پدریداشتموحالانیست
هیچکس مثل دلم تنها نیست
|
|
|
|
|
الا ای کــــــــــــــــــودک تنهای مسکین
چراهرروزوشب هستی توغمگین؟
|
|
|
|
|
دلم برای دلتنگی هایش
یکی دو شما
|
|
|
|
|
دفتر شعر اشکان
اجاق کور دنیا
|
|
|
|
|
جز یاد تو در خاطر ناشاد ندارم
|
|
|
|
|
گریه کن ای چشم من دیگرکنارش نیستی
یاردیگرداردودیگرتویارش نیستی
خیرمقدم گوبه پاییزی که سویت راگرفت
|
|
|
|
|
دل به دست آر که خندیدن مستان هوس است
زندگی گاه به سالی و گهی یک نفس است
|
|
|
|
|
فرو میریزد این آوار
به روی خاطرات من
هوا برفی شود شاید
ز دود آه های من
|
|
|
|
|
کشتی پدرم را در طوفانها
یک دست تفنگ
یک دست بیدادها
ایستاده ام در طوفان یادها
طوفان حریف نمیشود ب
|
|
|
|
|
«شهدای کله مسیح»
روزگاری دِلِ احساس گلستان بارید
از زمانی که گلی در شب توفان بارید
آسمان در تَب
|
|
|
|
|
سحرت به خیر و خرم تو گل کدام یادی
|
|
|
|
|
چهره نما
امروز دیدم باز همان را که دل من خواسته بود
آنچنان مغرور خود بود آنچنان آراسته بود
رنگ او
|
|
|
|
|
چه نامی گزیدن تو را بهتر است
مقامت ز هر عابدی مهتر است
|
|
|
|
|
ای کاش انتهایِ شبم را سحر نبود
|
|
|
|
|
زدین آتیش به کل قلب ایران
|
|
|
|
|
میون آتش واندوه میون شعله وفریاد
همه درگیری کابوس ٫ گلوهاغرق درغمباد
|
|
|
|
|
نه منطق را بفهمی نه کلامی...
|
|
|
|
|
به اقبال حضورت آسمان ناهید میرقصد
|
|
|
|
|
بگذار یک دل سیر
نرم و آرام
به آهنگ زمان گوش کنم
بگذار یک دل سیر
به تماشای تصاویر زمان بنشینم
|
|
|
|
|
نگاهِ پنجره ها رو به باغِ پاییز است
کویرِخاطره در آرزوی کاریز است
قطارعاطفه ، درپیچ وتاب کوهستان
|
|
|
|
|
گیسوی پرشکنج تو دردست باد مست
دنیا که هیچ دین مرا هم به باد داد
دردسقوط بارۀ قلبم به دست عشق
امن
|
|
|
|
|
شده عاشقِ دختری باشی و
ببینی داره میره از کوچه تون ؟
|
|
|
|
|
آتش گرفت احساس من آبی رسان ...
|
|
|
|
|
ازجنسآهنوسنگی
باچشمهایآبیورنگی
|
|
|
|
|
به استاد بزرگمهرم جناب فکری احمدی زاده (ملحق)
|
|
|
|
|
شبی که عطر تو را باد بی هوا آورد.....
|
|
|
|
|
شعر هم میداند
که غم قافیه هایم با تو
غربتی کوتاه است
|
|
|
|
|
مسیرهای ماندگار
رهگذری بیقرار
راحت شبها ی بلند
|
|
|
|
|
آن دلبر عاشق کشِ عیار خدا هست
|
|
|
|
|
مرا لحظه ای بنگر ستاره
صدایم کن به نام قلب پاره
به یاد اور ان شب زیر مهتاب
|
|
|
|
|
من رو از انتقاد هاتون بی نصیب نزارید
|
|
|
|
|
میکشم یک جاده تاشهری که تو
توی قصرش پادشاهی می کنی
ای وجودت اززمین واززمان
زیرپایت رانگاهی می کنی
|
|
|
|
|
کوچ باید کرد از این شهر غریب.
رخت باید بست.
دور باید شد.
سو به سمت عشق.
راه باید ر
|
|
|
|
|
ﺁﻥ ﻣﺎﻫﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺩﺭ ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺩﻭﺭﻡ
ﺭﺍﺿﯽ ﺑﻪ ﺗﻨﮕﻨﺎﯼ ﻫﻤﺎﻥ ﺗﻨﮓ ﺑﻠﻮﺭﻡ
ﺩﺭﯾﺎﯼ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﻣﯿﺨﺮﺩ ﻃﻨﺎﺯﯼ ﺍﻡ ﺭﺍ
ﺣﻖ ﺩﺍﺭﻡ
|
|
|
|
|
دخترساده ی اشعارمرا
تابی نیست!!
|
|
|
|
|
چه حماقت شیرینی
هنوز هم کودکانه به سمت تو می دوم
|
|
|
|
|
بتاب ای ماه روشن کن حدود این حوالی را
|
|
|
|
|
سال ها پیش کودک ذهن من...
|
|
|
|
|
ای قاصدک اگر پر و بالت شکسته است ...
|
|
|
|
|
همه ی خانه را جارو زدم
تمام در و دیوار را گرد گیری کردم
بهترین لباسم را پوشیدم
|
|
|
|
|
از راه می رسد شبی سیاه
نمی بیند چشم، چشم را
همه رازها در شب ناپیدا
تنها در تاریکی شب
پیداست
|
|
|
|
|
در سر من قر و قاطیست عزیز
یک خیال گم ابهام انگیز
|
|
|
|
|
به آنکه دیده نیالوده پارسایی را ،
به هر کجای جهان دیده رد پایی را ؛
بگو ندیده و نشنیدم این معما
|
|
|
|
|
حتي اگر كه رفتن من اشتباه بود
|
|
|
|
|
رُخم از هجرِ تو دلدار،ببین نم زده است
|
|
|
|
|
به پیچک های قلبم تا گل پیوند میاری
|
|
|
|
|
در خلوتِ نادیده ی خدا!!
جمهورِ بی خدا
صد پرده بهتر از
مرد و زنِ ریا
|
|
|
|
|
می پرورانم هر روز با خون دل نشانت
آری درختی از عشق با عمر جاودانی
|
|
|
|
|
به نام خدا،خدایی که جان آفرید....خدایی که خلقش به سویش آرمید
|
|
|
|
|
چون من از همه
دی دی دی دیوانه تر بودم .
|
|
|
|
|
باتوسبزمیشودجهان من
مادرعزیزمهربان من
شوق توست شوق دیدن توکه
شعرمی چکانداززبان من
|
|
|
|
|
از آب وضوی خویش روی چمنت می ریزی
|
|
|
|
|
آه جيران! تو كه معشوقه ي شاهنشاهي
خبر از شاه بياور به غلامان گاهي
بادبادك شده بازيچه ي كودك هايي
|
|
|
مجموع ۱۲۳۸۶۹ پست فعال در ۱۵۴۹ صفحه |