جمعه ۱۴ دی
شهدای زاردگاهم شعری از علی صمدی
از دفتر بهترینم باش نوع شعر قصیده
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱ بهمن ۱۳۹۵ ۱۰:۲۴ شماره ثبت ۵۳۱۴۷
بازدید : ۴۷۳ | نظرات : ۵
|
|
«شهدای کله مسیح»
روزگاری دِلِ احساس گلستان بارید
از زمانی که گلی در شب توفان بارید
آسمان در تَبِ تن سرخِ غروبی غلتید
ماه در حادثه ای از غمِ انسان بارید
زندگی داشت به اوقات خوشش دل میبست
ناگهان تیر بلا بر سر ایران بارید
همه جا همهمه شد شهر و خیابان پر دود
همه جا زلزله بر جان خیابان بارید
گوشه در گوشه ی این خاک زرافشان هر بار
یوسفی پا شد و یکباره به کنعان بارید
موج مردان خدایی دِلِ دریا را شست
چشمه بر ساحل گلگون شبستان بارید
از دیاری که جهان کله مسیحش دانند
سیزده لاله به گلخانه ی لنجان بارید
جان "عیدی" و "منوچهر" به بستان گل کرد
"رحمت الله"، پدر وار به بستان بارید
شوق چشمان کسی در پِیِ "بابایی" رفت
آسمان ضجه زنان در شب هجران بارید
در شبی ماه که دلداده ی "نوروزی" بود
عاشقی کرد و به گلزار دلیران بارید
شبنمی بر گل این باغ حکایت میکرد
"عابدی" آمد و هنگامه ی باران بارید
"شهریاری" همه جا دانه ی الفت پاشید
عطر شب بوی رفاقت به رفیقان بارید
صبح یک روز "جوادی" به عزیزان پیوست
ابر مشتاق نگاهش که به شیران بارید
پشت خط چیره به اهریمن و با این تدبیر
"نجفی" یکسره تا نقطه ی پایان بارید
"قاسمی" رفت و به دشمن سر خاکش جنگید
شیرمردی که به میدان بزرگان بارید
آمد از دشتِ رهایی پروبالش خوشرنگ
"صمدی" مثل بهاری که به رضوان بارید
عهد بستند که تا لحظه ی آخر باشند
چشم رعنای "امیدی" سَرِ پیمان بارید
باغبان غنچه به بازار شقایق میبرد
"کرمی" غنچه صفت فصل بهاران بارید
پرتوی از گل رخسار شهیدان بر خاک
نور پاشید و به اندیشه ی پاکان بارید
برگ آسایش ما را همه امضا کردند
ای خوشا عشق که از خاطر نیکان بارید
علی صمدی آ.آ
از خانواده محترم شهدا عذرخواهی میکنم بخاطر رعایت وزن شعر نتوانستم اسم کامل شهدای گرانقدر را بنویسم.
خواستم کاری هرچند کوچک کرده باشم برای پاسداشت مقام مردانی که آنروز رفتند تا امروز ما آرامش داشته باشیم.
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.