چهارشنبه ۱۶ آبان
سری دوم کوتاهای من شعری از رسول گریزان
از دفتر بغض نامه نوع شعر آزاد
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۵ ۰۱:۰۶ شماره ثبت ۵۳۰۹۴
بازدید : ۴۸۵ | نظرات : ۲۷
|
آخرین اشعار ناب رسول گریزان
|
پرنده ای بودم
که در اوج پرواز می کردم
بالم شکست...
به زمین کوبیده شدم
مردم...
این روزها
کوچکترین دردی ماندگار است
نمی دانم
تو درد منی
یا مرفین بودی برایم
آه ز غم تنهایی من
ز دستان لرزان من
آه ز عمری که در گذر است
چه تلخ میگذرد ز من
آه....
چه قدر حرف دارم
اما نمی دانم که چرا
تا الف را می نویسم
ب از قفس می پرد
چه حرف ها که آمده بودم بنویسم...
که در پای این صفحه خشکید ...
یادش به خیر، یادش به خیر...
آن روزها را می گویم:
که تو بودی و من،من بودم و تو!
من سوختم؟
فدای سرت...
تو خوش باش
همین مرا بس است...
رسم عاشقی
سوختن است
غنچه ای بودم در گلستان
عشق تو مرا گل کرد و شکفتان
عشق تو عاشقی را به من آموخت
رفتی و عاشقی،مرا خشکاند
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام مدیر ناب شعرناب در صندوق دریافتی ایمیلم نام شما را دیدم باورم نشد که. شما خوشتان آمده باشد گفتم حتما باز اشتباهی ازم سرزده فوقالعاده خوشحال شدم نظر شما رو دیدم | |
|
سلام متشکر.... | |
|
سلام بر جناب استاد استکی نظر لطف شماست،باعث خرسندی حقیر هست که مورد توجه شما قرار گرفته اند | |
|
سلام به صفحه ی من خوش آمدید خوشحالم خوشتون اومد | |
|
سلام متشکر | |
|
سلام متشکر | |
|
سلام گرامی خوشحالم که خوشتون اومد متشکرم | |
|
سلام بر استادتو گرامی حرف هایتان راکاملا قبول دارم در مرفین اگه دوبار از درد استفاده میکردم در دوخط آخر،به نظرم تکرار بیهوده بود و زیبایی رو میگرفت در مورد شکفتان(شکفتانیدن) هم مراد شکفتن بود که عشق او من رو از غنچه سر بسته به گل تبدیل کرد، که حرف شما درست است و نداریم،ولی خوب برای وزن کلمه اختراع کردم لرزان هم باب میل من نبود،ولی از اونجایی که همه نوشته هام رو میزارم،اونم گذاشتم.با این کار خودم رو مجبور میکنم بهترین اثر رو داشته باشم و در کمترین زمان ممکن ان شاءالله در نوشته های بعدی که فردا صبح میزارم نظرتون رو جلب کنم و باز مورد نقد قرار دهید متشکرم | |
|
سلام متشکر جناب | |
|
متشکر دوست عزیز | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.